۸ مطلب در آذر ۱۴۰۴ ثبت شده است

هماکنون وسط آذرماه

سلامی و علیکی.

هماکنون در وسط آذر هستیم و فاکینگ هیچ خبری از برف و بارون و اینا نیست. حس میکنم با این گرم شدن زمین در اینده نزدیم یه تعدادی زیادیمون از گشنگی و بمیریم:/ یعنی چی که پاییز داره تموم میهش و هنوز یه بارون پدر و مادر دار نیومده!

این فصل آخر جافکری گفتم در مورد روند تکامل انسانه. که از کجا اومدیم و تکاملمون به چه صورتی بوده تا اینجا و خلاصه خیلی خوب و خفنه. بعد از وقتی اینو گوش کردم. هر چی که میشه یاد این میوفتم که عههه مثلا ما چند میلیون سال تکامل پیدا کردیم که بشیم این. این پستای مسخره و چرت اینستا رو میبینم و با خودم میگم عه اجداد ما خودشون طعمه و غذا وبدن و با بدبختی زنده موندن که بشن ما بعد ما اینقدر تباه! اینقدر دغان. یا اصلا بهش فکر میکنم و تفاوت هایی که داشتیم اصلا ترسم میگیره. چند میلیون سال یه جور زندگی کردیم و یهویی حس میکنم توی یه مدت خیلی کوتاه 100-200 ساله از اون خود واقعی مون فاصله معنادار داریم میگیریم. اصلا خیلی عجیبه دلم میخواد بشینم چند بار و چند بار گوشش بدم. اصلا ماهی یه بار گوشش بدم که در تباهی آشکار به سر نبرم.

این هفته دلم میخواد که یه وقت حسابی بزارم و تزم رو تموم کنم. میشه هم تمومش کرد. در حد دو سه روز کار میبره که نمودار ها و ریزالت هام در بیاد و در حد دو سه روزم طول میکشه که متن و ایناش رو آماده کنم. تموم شه. خلاص شم. یه نفس راحت بکشم. هنوزم که هنوزه اینجوری ام که چرا باید این خریت رو بکنم و دکتری بخونم؟ چرا باید خودم رو دوباره بندازم تو هچل. تو دنیایی که سرعت رشد علم به خاطر هوش مصنوعی اینقدر زیاد شده ، من قراره کدوم لبه علم رو یه اپسیلون ببرم جلو؟؟ آیا بهتر نیست که از این وقت آزاد بیشتر برای افزایش کیفیت زندگی، افزایش درآمد، تشکیل خانواده و ازدواج و اینا استفاده کرد. تنها حالتی که شاید بخوام بخونم اینه که بیام آزاد قزوین دکتری بخونم. حداقل کیفیت زندگی و اینام حفظ بشه. واقعا واقعا نمیدانم:/

ها راستی جمعه ای سنگییییین لبوووو درست کردم:) سنگینا. رفتیم با دایی ام و دختر دایی اینا خوردیم. زیاد بود. تموم نشد. هنوزم مونده. شب میرم به سراغش:)

دیه خیلی اتفاق خاصی نیوفتاده. با علی رفتیم استخر پنجشنبه ای. و چه قدر شنامون بهتر شده:/ اصلا به شکل معناداری بهتر شده ها:/ بعد فهمیدم اگه هواگیری کمتر کنم کانهو قایق موتوری میتونم حرکت کنم. با علی هم خیلی نشستیم حرف زدیم. این بشر خیلی ک.خله. به خودشم گفتم:)  اصلا یه کاری میکنه که خودش میندازه تو هچل. بچه خوبیه ها ولی ک.خله:)

دیه همینا واقعنی دیه خیلی اتفاق خاصی نیوفتاده:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

ازهر دری وریی

سلامی و علیکی
خدمت شما که هوروئید گرفتگانیم😂😂 نتیجه ساعتای طولانی باسن بر صندلی گذاشتن میشه همین. البته خیلی خفیفه و جدی نیست. ولی دهی رفتم یه دونه از این بالش طبی ها ارگونومیکی ها خریدم 1700. از این گرداشم بود ولی با صحبت هایی که با جی پی تی داشتم میگفت که اینا بهتره.  تو لپ تاپمم فوکوس سشن رو فعال کردم و گذاشتم روی هر 60 دقیقه 5 دقیقه استراحت از این به بعد هم انجامش میدم. 

از تزم بگم فاینالییی مراحل خیلی اخرشه و همه همه همه همه همه دیتاهایییی که میخواستم بعد از سال ها داره نهایی میشه و همشون اماده آماده ان. و هزار الله و اکبر مقاله خورش در حد بنزه😂😂 دارم فکر میکنم خیلی اصراری هم نیست که مثلا حتما روزانه دولتی قبول بشما. شبانه هم ایده خوبیه. البته که به نظرم بهترین حالت اینه ازاد همین قزوین برم. به خدا نزدیک. هزینه زندگی ارزون. همه اشنان. انتظاری ازت نیست. رهااییی. خیلی خوبه.

دیه اینکه این پتویی که خریدم خوبه ها ولی دوستش ندارم. لیزه لعنتی:/ پتو باید بیوفته روت تکون نتونی بخوری. این لیزه میوفته پایین بدتر:/ یه لحاف از این قدیمی ها دارم. از امشب میخوام با این لحافه بخوابم. قشنگ سنگین، لیز نیست. بزرگه هر کاری کنی در نمیای از زیرش. خیلییی خوبه. 

دیه خدمت شما که یه فعالیت بدنی ای باید برای خودم در نظر بگیرم. یه هفته ای دو بار استخری چیزی. اینجوری اصلا نمیشه:/  همش نشستم. روزی بین 12-14 ساعت نشستم رو صندلی. بقیه اش دراز کشیدم. یعنی غیر تایم خواب. اون وسطاشم رو مبل دراز کشیدم:/ بعد میخوای هموروئید نگیری😂😂 کلا یه سری چیزا رو باید در خودم تغییر بدم. الان این همش شرکت بودن باعث شده غذام بهم بریزه. میزان مصرف فیبر و آبم کم شده. من یه صبحی فیبر میخورم. در حد قارچی. گل کلمی. کلم بروکلی ای از این چیزا ابا صبحونه. ناهار تقریبا صفر فیبر. شامم نهایت یکم مییوه و اینا و خلاصه فیبر خاصی نمیخورم. آبم صبح در حد سه لیوان . سر کارم در حد دو لیوان قهوه یا چای. شبم تقریبا هیچی. الان رژیمی خیلی خوبما. شدم 108 کیلو و شیکم و پهلویی خیلی دیه مشاهده نمیشه:) صبحونه هامم خیلیییی خوبه اصلا از صبحونه هام خیلی راضی ام ولی ناهار و شامم رو باید یه فکری براشون بکنم.

دیه خدمت شما که تخاتش رو بتونم صبحا کنترل کنم حله:/// لامصب سر صبحا خیلی سخته. اصلا قبل من از خواب پا مبشه پدر سگ. صبح رو هندل کنم بقیه اش رواله. این گوشی بیشرفم از خودم باید دور کنم. هر چی بدبختیه از گور این بلند میشه:) یه بازی ریختم از اینا که یه شهر داری برا خودت هی بزرگش میکنی. خیلی باحاله:))

دیه همینا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

پست کله سحری قسمت دوم

سلامی و علیکی.

دیروزی خیلی خوب بود. تقریبا طبق برنامه ام تونستم بیام جلو. به تزم کم رسیدم چون کارهای کارگاه هی پیش میومد و فرصت نمیشد که بشینم پشتش. کارای کارگاه ولی خوب پیش رفت. خوندن دکتری هم خوب پیش رفت. تقریبا تونستم طبق برنامه ام برم جلو حداقلش این بود که به همه درسایی که گفته بودم رسیدم و یه وقتی براشون گذاشتم. امروزی ساعت 5 پاشدم. دلیلش اینه که ساعت 10 خوابیم و با همون سیستم بین 7-7.5 ساعت خواب منطقیه که پنج یا حتی یکم دیرتر هم بیدار بشم. مشکل اینه شب ساعت 9 تازه میرسم خونه. تازه یکمم دیرتر. بزار ببینم دقیق کی رسیدم دقیقا 9 رسیدم:) 9 برسم دیه هیچی هم نکنم تا بخوابم دیه میشه ساعت 10. نمیدونم بزار ببینم چی میشه. یه چیزی هم که هست خیلی دلم میخواد که نماز صبحم بخونم. یعنی هر دفعه ای که اذان میزنه هی میگم بخونم ولی گشادی بهم غلبه میکنه و نمیزاره. شاید از فردا خوندم. 

دیه اینکه هنوزم دو به شکم برا دکتری خوندن:) ولی همچنان عقیده دارم که تلاشم بکنم و بعدا تصمیمم بگیرم. 

این قسمت 71 رادیو مرز درباره همین حقوق ضمن عقد رو هم گوش کردم. بیش از پیش مطمئن شدم که هیچ پسر عاقلی نباید ترکیب مهریه بالا و دادن این حقوق و هیچ دختر عاقلی هم نباید ترکیب مهریه پایین و نرگفتن این حقوق رو بپذیرن. خودمم تصمیمم اینه که همه این حقوقا میدم و تنصیف اموال بعد از ازدواج هر دو طرفم خواهیم داشت. مهریه ام یکی به یگانگی خدا:) حالا بالاخره یکی هست با این شرایط بسازه دیه:) به نظرمم بر اساس پست قبلی همچنان باقی حقوق به غیر از تنصیف و طلاق کشکن. حق طلاق داشته باشی ببینی همش تو داری انعطاف نشون میدی و اون هیچ انعطافی نداره رها میکنی میری دیه. از اون طرفم پسر با فرض دادن این حقوقا. هی ببینه طرف به واسطه این حقوقا میخواد حرف خودش رو کنه و هیچ موقعی کوتاه نمیاد هم اونم رها میکنه و میره. حالا نه به سرعت ولی با قدرت:)

دیه اینکه الان بشینم آمارم رو بخونم. بعدش بشینم سر کارای کارگاه و بعدشم پای تز. عصری هم دوباره تئئوری و اسلام و زبان. حس میکنم با این روال میتونم به همشون برسم. واقعا هم نمیدونم. زورم میزنم و یهویی دیدی به جا دکتری خوندن، اردیبهشت رفتم این فاکینگ 21 روز آموزشی رو گذروندم و خلاص کردم خودم رو. اگه اوضاع جنگی نباشه اصلا بعید نیست. بعدشم سنگین میوفتم دنبال مادیات و مال و منال دنیا:)) فکر کن نه تزی نه دکتری حداقل روزی 7-8 ساعت میتونم دنبال مال دنیا بیشتر بیوفتم:))

ها راستی میخواستم کرنومتر بیارم، یادم رفت. از فردا میارم. میخوام ترک کنم ببینم برای این دوره دقیقا برای هر درس چه قدر میخونم و چه قدر نتیجه میگیرم. اینجوری توی ازمون های بعدی دستم باز تره که چه قدر وقت بزارم برای اینکه یه کتابی یا سرفصلی تموم بشه.

همینا بریم پی زندگانی.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

پست کله سحری

سلامی و علیکی.

این بازیکن از کله سحر بیدار شده:) دیشبی بیشتر موندم شرکت و تصمیم گرفتم زودتر پاشم. کارای صبحم زودتر انجام بدم. تایم کار و تزم رو یکم کنم، از اون طرف شبم دیرتر بیام. نتیجه این ها اینکه وقت بیشتری باز کنم برای خوندن دکتری. حدود ۶.۵ ساعت وقت هست من ۴.۵ تا ۵ ساعتشم بخونم ترکوندم. اومدم بگم قر میدم. یادم افتاد تو اون تولد بالاخره برا ثانیه هایی رقصیدم:)))) 

قرار شد الان که صبحونه درست میکنم برای شبمم درست کنم. عملا تا ۸ و نیم اینا میمونم. میام و سریع میگیرم میخوابم که صبح همین حدود ۴.۵ اینا پاشم. امروز ۴ پا شدم. استرس داشتم نکنه روز اول رو خواب بمونم. لازم به ذکره من عادت ندارم ساعت بزارم خودم اکثرا پا میشم. ولی برای یه مدت ساعت دستبندم رو میزارم روی ۴.۵ عادت که کردم دوباره دیه ساعت نمیزارم.

دیه اینکه امیدوارم این سیستم جواب بده. دارم هم خر و خرما و خدا و چهارتا جیز دیه رو باهم میخوام. سخته ولی امید هست. وی همواره در روزهای سخت بهره ور تر بود:) همچنان تغییرات رو هم توی خودم حس میکنم. اینکه دیه کمالگراییم کم شده. میگم هر چه قدرش شد تا اینکه با اولین چالش بیخیال همه چی بشم.

همینا بریم غذا درست کنیم که بریم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

تولد و حقوق ضمن ازدواج

سلامیی و علیکی.

پنجشنبه ای تولد رو رفتیم. البته که تولد بهانه بود و مراسمی بود جهت نوشیدن و خوردن:)) من تا حالا پارتی و اینا نرفتم ولی به نظرم این تولد نزدیک ترین تجربه ام به پارتی بود. یا حتی خودش بود. اینجوریه که اگه عرق نخوری یا نخوای برقصی رسما کار مفید دیگه ای نیست که بخوای بکنی. به همین منظور منم در زمینه تدارکات کمک میکردم D: والا نه کسی رو میشناسی که مثل خودت باشه بری بشینی حرف بزنی نه چیزی میخوری. تا یه جایی هم میشه مزه و غذا و اینا خورد. قسمت جالبش اینه من هر دفعه که با این جماعت عرق خوران مواجه میشم بیشتر و بیشتر مطمئن میشم که عجب کار عبث و بیهوده ایه. چرا باید یه چی بخوری که از خودت بیخود شی. تلو تلو بخوری. نفهمی چه حرفی میزنی و چرت و پرت بگی. بعدشم حالت بد بشه؟! ماذهی فاذهی دوستان عرق خور:) ولی نکته جالب اینه برخالف دفعات قبلی مواجه الان خیلی به جای خاصی ام نمیگیرم. با همین ادمای مست یه وقتا یه چرتی میگم میخندم. و برا خودم یه گوشه نون و ماستم رو میخورم. حتی خیلی به حرفاشون هم توجهی نمیکنم. کلا تازگیا حرفای بقیه کلا به هیچ قسمتی ام نیست:) اصلا از این گوش میگیرم و از اون گوش در میدم. 

دیه اینکه تو این تولده فهمیدم یقه اسکی خیلیییییییییییییییییی بهم میاد. اصلا الان دو به شکم آیا همواره پوشیدن هودی منطقی است؟؟؟ آیا نباید در بعضی مواقع یقه اسکی نیز بپوشیم؟؟ آیا یقه اسکی لیاقتش بیشتر از اینا نیست؟؟ بعد الان دیه خیلی وقته هر هفته تقریبا موهام رو از ته میزنم و با این یقه اسکی اندازه 75 درصد شبیه jason statham میشم:)) خیلیاااا. اونجام نمیدونم چرا همه فکر میکردن من از داداشم بزرگترم:) لامصبا یه ادمی با قد دو متری و 150 کیلو وزن کجاش از من کوچکتره:))) بعدم که میفهمیدن کوچکترم برگاشون میریخت. یه چیز دیگه ای که فهمیدم هم اینه که از دید مردم توی نگاه اول خیلی خونگرم به نظرم نمیام. البته حس میکنم خیلی عوضی هم به نظر میام🤣🤣 نمیدونم چرا. تو ارشدم دخترام میگفتن اولش یه همچین دیدی داشتن:) حس میکنم ادما میترسن بهم نزدیک بشن🤣🤣 بعد حالا من یه ادمی هم همیشه یه لبخند روی چهره امه ها. از اینا که یه بچه میبینه میگه تنمبیسلمتب(به نشانه حرف های نامشخص)😅😂 نمیدونم خلاصه تجربه باحالی بود. پسرخالمم خیلی خوشحال شد. بعد مدت ها رفتیم خونه اش. دیروزی هم ساعتای 8-9 اینا بود رسیدیم و عملا پنج شنبه و جمعه ام به این منوال گذشت.

دیه اینکه این هفته ایشالاههههههه به حق پنج تن تزم ریزالت هاش رو در میارم و تمومش میکنم. امروز رو کامل میخوام بشینم پاش و انجامش بدم. ایشالاه که خیلی خوب یپش میره. دیه باید زودتر تمومش کنم بشینم روی دکتری و برا اون بخونم. پنج تا کتاب مدرسان و دو تا زبان رو باید توی 2 ماه بخونم و جمع بندی کنم. کار هم باید بکنم. تزمم هست:) بعد میخوامم زیر 5 شم:)) البته که امید دارم و توکلم به خداست.

ها راستی توی این وبلاگ nebula یه بحثی بود در مورد حقوق قبل از ازدواج و مهریه و اینا. اونور نه حوصله ام میاد همه نظرم رو بنویسم و نه دوست دارم. ترجیح میدم نظرم رو خودم برا خودم یه بار کامل بنویسم و ببینم منطقی هست یا نه. اول نظرم در مورد این شروط ضمن عقد، اول اینکه من قبول دارم همشون رو بدم. چرا؟یه سری حالت داره اینا بزار همشون بررسی کنیم:

  1. فرض کنیم تدادم. طرف میخواد درس بخونه یا کار کنه یا اینکه بره یه مسافرتی. تو هر کدوم این ها من راضی نباشم یا به صلاح اون خانواده ای که تشکیل دادیم نباشه دیه از دید من اون رابطه به درد نمیخوره. اگرم فرض کنیم من راضی باشم که میره انجام میده و مشکلی نیست و این حقه پس کارایی نداره. 
  2. حالا فرض کنیم که این حقه رو دادیم. در موقع کار و تحصیل و غیره که منم راضی باشم که بی تاثیره مثل بالا. حالا فرض کنیم که باز من راضی نباشم به همون دلایل بالا باز به درد نمیخوره. حالا فرض کنیم که حق طلاقی داده باشیم. توی حالت اول اون ناراضی و من ناراضی. خدافظ خدافظ. توی حالت دوم اون کار خودش میکنه و اون راضی و من ناراضی. خدافظ خدافظ.

در نتیجه به خاطر همینه که میدم. آقا اگه طرف من میخواد یه مسیری رو بره و من حس میکنم به صلاحم نیست. یا من یه مسیری میرم که اون حس میکنه به صلاحش نیست، چه اصراریه با زور نگهش داریم.  همه اینارو هم میفهمم که تا جای ممکن انعطاف به خرج میدیما و تلاشمون میکنیم که به اینجا نرسه ولی وقتی بعد یه مدت زندگی دو نفر میبینن که مسیرشون باهم یکی نیست حق دو نفرشون هست که بتونن از اون یکی جدا بشن یا راه خودشون رو برن.

حاااااااااالاااااااااا. نکته مهم اینه که نباید قابلیت بد بخت کردن پسر رو به دختر بدیم. همه این حقا برا دختر ولی چرا باید یه دکمه هم بهش بدیم که هر موقع خواست هر چی پسر داره رو بگیره و برای بقیه‌ی عمرش هم باقی مونده مهریه اش رو قسطی کنن و یه مستمری مادام العم داشته باشه و پسر بدبختم تا اخر عمر دهنش سرویس شه. 

خلاصه اینم از نظراتم:)

بریم پای تز که امروز تمومش کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

از هر دری وری n ام

سلامی و علیکی.

اول اینکه همه تمهیداتم برای افزایش کیفیت خوابم جواب داده:) کارایی که کردم اینان. غذای سنگین نمیخورم. تشک خوب گرفتم. نیم ساعت قبل خواب کتاب میخونم و توی محیط کم نورم و ترجیحا گوشی رو هم دور میزارم. همینا:) و به شکل عجیبی ساعتم هر روز که پا میشم امتیاز خواب بیشتری بهم میده. امروز 98 داد. جالب تر اینکه یه بخشی داره که میگی قبل از خواب چی میکردی. مثلا سرت تو گوشی بود یا غذای سنگین خوردی یا اینکه کتاب خوندی چند تا گزینه داره میتونی انتخاب کنی. جالب اینه روزی که سرم قبل از خواب تو گوشی بود و غذای سنگینم خوردم، خواب REM و Deep ام خیلییی اومد پایین! الان در جهت بهبودش میخوام یکم منظم تر کنم خواب و بیداریم رو. الان حدودی با یه ترلانس 30 دقیقه یه تایمی میخوابم و یه تایمی بیدار میشم ولی میخوام این رو کم کنم. از طرفی در جهت کاهش اینستا گردی، اینستا رو از تبلتم هم پاک کردم. الان تایمش با تبلت رسیده بود با 20 دقیقه روزی شاید. با این کار میرسه به 5 دقیقه اونم با لپ تاپ. تلگرامم از توی گوشی پاک کردم و دارم فکر میکنم از توی تبلتم پاک کنم. اینجوری فقط توی لپ تاپ بهش دسترسی دارم که بهتره. ساعتشم محدود به ساعت 7 تا 7 عصره که میتونم یکمم محدود ترش کنم به ساعت 7 تا 4 عصر که مرحله بعدی میکنم این کار رو. اینجوری خیلیییییی تمرکزم کمتر بهم میریزه. این فوکوس گوشی رو هم تازه یاد گرفتم که فعال کنم و از دست این اس ام اس های تبلیغاتی خلاص شدم. هر چی هم میاد 11 میفرستم و بلاک میکنم:)) این روزای خاص مثل بلک فرایدی و اینا هم فرصت خوبیه بیشتر از اینا راحت شی:))

دیه خدمت شما اینکه پریروز جلسه آخر شنای آموزشی ام بود. کرال سینه رو به نسبت خوب یاد گرفتم. البته که تلاش استاد نبود و تلاش خودم بود:)) چرا؟ چون که تقریبا همه رو توش کرد. ولی خیلییی بهتر شدم. این فینم که گرفتم خیلی بهتر شده. هم کم تر خسته میشی هم فرصت بیشتری داری روی هر دست با فکر انجامش بدی و کلا خوبه. همین استخره که میرفتم، بلیطش برای بازنشسته ها نیم بهایه میوفته 125 تومن. باید بگم داییم برام بگیره همینجارو برم. مفت میوفته.

بعد اینکه بعد مدت ها که حسابداری شخصی ام رو رها کردم، تصمیم گرفتم که دوباره راهش بندازم و از صفر شروع کنم. سر جنگ اینقدر ثبت هام عقب افتاد که خیلی هاشون یادم رفت. حتی حافظه داستانی قوی ای که دارم و تا یه ماهم میشد میرفتم عقب و همه رو یادم بود کجا چی خریدمم اونجا اینقدر عقب انداختم که یادم رفت. البته حوصله اینکه بشینم و درستش کنم رو هم نداشتم. خلاصه این جمعه اگه بتونم میشینم و حسابداری شخصی ام رو دوباره به راه میکنم.

دیه همینا. خیلی حرفی نیست. خبر تازه ای هم از تز و کنکور و اینا نشده که بگم. رژیمی هم فعلا بر روال سابقم و راضی ام. ها راستی دایی ام زنگ زد و یادم رفت میخواستم چی بگم:) اتاق الانمم خیلی دوست دارم. یکم گل و گیاه و اینا باید بهش بیافزایم. دیوارشم رنگ کنم. 

همینا دیه. کی میشه این پستارم شبا بزارم:)))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

گزارش خواب

سلامی و علیکی.

فاینالیییی این بازیکنننننن دیتاییییییییییییییییییییییی فاکینگ تزششششششششششش تموممممممممممممم میشهههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههههه😂😂😂. البته یه چهارتا هم بتا باید حساب کنم. ولی دیه تمومه. این هفته به استراحت و مرتب کردن کدا و دیتاها و اینا میگذرونم و هفته بعدم به در آوردن ریزالت ها. بعدش میدم به یکی برام متنش بنویسه. همون اقای دانشجوی دکتری اقتصاد تهران. به جاش منم رساله اون میزنم و ریزالت هاش در میارم. 

راستیییی این بازیکن در نهایت بر تصمیم اش جدی شد و برای کنکور دکتری برنامه ریزی مدون در آورد😅😅یه 500 دیگه ام دادم برای تئوری و اسلام. راستی نشستم روی سوالای کنکور کار آماری هم کردم. اینجوری که با کمک جی پی تی چند تا دسته بندی برای هر سوال در اوردم. بعد به هر سوال بر اساس سالش یه امتیاز هم خطی و هم درجه دو دادم. و اینگونه امتیازات هر دسته بندی رو حساب کردم. چرا این کار کردم چون که تعداد به اندازه کافی خوب نبود. ممکنه از 94-96 یه مبحثی خیلی سوال بیاد از 402-404 هم یه مبحثی طبعا ارزش این دوتا باهم برابر نیست. هست؟ نیست از نظر من. 

بعدم نشستم با استفاده از سرفصل ها یه برنامه در اوردم. سرمایه گذاری و بازار و نهاد ها تقریبا کشکه و با حدود 40 ساعت وقت درسنامه اش جمع میشه. باقی هم یه تقریبی ازشون گذاشتم.

خدمت شما دیه اینکه خوابم به شکل عیجبی داره منظم و خوب میشه توی هفت روز گذشته در 76 درصد مواقع بین 10 شب و 5:20 دقیقه خوابیدم. میانگین 7.23 دقیقه و میانگین امتیازی که ساعتم بهم داده 93 بوده لازم به ذکره دو هفته پیش 86 بوده. خواب عمیق و rem ام هم رو به افزایشه. حتی میانگین ضربانمم توی خواب داره کم میشه. خودمم راضی ام:))))

دیه اینکه جمعه و شنبه ای اینقدر زندگی ناسالمی داشتم و غذاهای چرب خوردم. معده ام ترکید:/ قشنگ هنگ کرد. به نشانه اعتراضم  امروزم چیزی نمیخورم و ایشالاه فردا صبحونه میزنم D: . فردا هم ها راستی دارم تلاش میکنم هفت زودتر از همه هم بیام شرکت. حس خوبی میده:) کله سحری میام.

دیه خدمت شما که امروز اخرین استخر رو میرم و دیه احتمالا با این وضع فککرررر نکنم بتونم برم مگر توی جمعه ها که هیچ کاری نزاشتم. تلاشم میکنم جمعه ها برم.

ها راستیییییییییییییییییییییییییییی چند شبه قبل خواب مطالعه میکنم. هنوزم حس چه گوهاااا ی خاصی دارم ولی خدایی خوبه. یه اباژورم خریدم توی نور خیلی کم میشینم مطالعه ام میکنم و بعدم سرم میزارم روی بالش و میخوابم🤣🤣 ولی جدا از مسخره بازی این توی نور کم بودن واقعا خیلی تاثیر داره روی خواب. اصلا خیلی راضی ام.

همینا دیه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

هماکنون آذرماه + تولد و زن و بچه و این داستانا

سلامی و علیکی.

خدمت شما که دیروز تولید دایی رو گرفتیم D: من باب صحبتای قبلی باید یه راهی پیدا کنم که خاطراتم رو مستند کنم. فیلم و عکس خیلی خوبن، ولی در کنارش نوشتنم باید باشه. تو فیلم خود اون لحظه و آدما هستن. توی نوشتن، میتونی احساسات و چیزایی که تو مغزتم بوده رو قاطی اش کنی. دیروز خیلی خوش گذشت. خیلی خوشحالم که شانسی کارت ملی داییم رو میخواستم و فهمیدم تولدش کیه و براش تولد گرفتیم. خانواده مادری من 8 تا بچه بودن. 5 تا دختر و 3 تا پسر این داییم ته تغاریه بود. خیلی لوس و ناز نازیخ:) در خلال این خوشحال بودن و خوش گذشتن، قسمت تلخ این شب این بود که از این 8 نفر دیه 4 نفرشون بینمون نیستن. یه نفرشون آلزایمر داره و هیچی حالیش نیست. یکی از خاله هام که نزدیک ترین آدم بهم بعد از مادرمه هم خیلی پیر شده. 70 سالش شده و دیه از چهره اش معلومه که سنش زیاد شده. خودش یه وقتایی میگه که نمیتونه دیه خیلی کار کنه. خیلی وقت پیشا گفتم، دلم میخواد که کاری کنم که اینایی که برام موندن خوشحال باشن. خیلی کم ان توشون آدمایی که واقعا حالشون خوب باشه. البته میفهمم زندگی همینه ها. ولی حس میکنم این حال خوب نبودن از خیلی مشکلات پایه ای تر و فرهنگی میاد. خلاصه مطلب غمگینش نکنم. دیروزی خیلیییی خوب بود. عکس دسته جمعی گرفتیم. عاشق عکسای دسته جمعی ام. دایی ام خیلی خوشحال شد. غذاهام که طبق معمول و خیلی قابل انتظار خیلی خوب شدن:)))) خلاصه همه چی خوب بود. 

اینم بگم. یه وقتایی میگم نه من دلم نمیخواد عروسی بگیرم. چونکه خیلی از کسایی که دوستشون دارم دیه پیشم نیستم. حتی تو خیالپردازی های ناسازگارم شده که تخیل میکردم که روز عروسی ام، میشینم به این خاطر زار زار گریه میکنم. اصلا هم بعید نیست بکنم:)) ولی یه وقتایی وقتی همین آدمایی که برام موندن رو میبینم. اینجوری ام که نه به خاطر اینا هم که شده حقشون هست که عروسی من رو ببینند. ولی همچنان روز عروسیم احتمالا میشینم زار میزنم😅😅 خلاصه که اره. به راستی ما در رنج و عذاب افریده شدیم. وسط وسط خوشحالی هامونم خیلی چیزا هست که ناراحت کننده ان. این انیمیشن inside out لعنتی هم چه قدر خوبه و درسته. نمیدونم.

دیه خدمت شما که غش گیر خریدم. 

اینا همه کتاب هاییه که قراره بخونم. البته سه تای اخر تزیینیه و نمیخونم:) صرفا اوردن. مدرسان قرمزا برای ارشده. ابیه رو خریدم. سیمی هارو تئوری و اسلامه که از دوستم گرفتم. زبان هارو هم برای ارشد خریدم که نخوندم. یه مجموعه سوالات هم خریدم که با GPT ای که درست کردم فکر کنم بی استفاده بمونه:)) با اینا میخوام زیر 5 شم. حتی امید به 1 هم دارم🤣🤣🤣 فکر کنم کم خرج ترین داوطلب کنکور دکتری مالی من باشم:)) با 500 تومن میخوام کارو جمع کنم.دیه آذر شد. وقتشه کم کم شروع کنم و بخونم. امروز برنامه ریزی هام رو میکنم ولی میخونم و تلاشم رو میکنم که بشه. خواستم میرم نخواستمم نمیرمم. ببینیم خدا چی میخواد.

دیه این مرحله رو هم رد کنم میرم زن میگیرم. اصلا دیه برام مهمم نیست شرایطم چی جوریه :))) والا چه کاریه. با توجه به ظواهر و اخلاقیات از خداشونم باشه🤣🤣. به خدا این پادکست یکی مونده به اخری جافکری گوش میکردم. نصف توصیه های این بنده خدا رو من عملی در زندگیم داشتم:) یه جاهام ضعف هایی داشتم که به نظرم منطقی هم بود. ولی خیلی چیزایی که میگفت ارهههه شما باید دنبال اینااااااا باشیدددد رو منن بای دیفالت دارم:) والااا. درسته تخت یه نفرم خریدم و با این تصمیم این بچه تنها میمونه ولی به هر حال این بازیکن از سال جدید میوفته دنبال زن گرفتن:) الان مالی اشم میبیندم باهاتون. اقا من تا آخر سال حداقل دارایی ام دو تومنه. یه خونه داریم با برادر که خاله نمیتونن وگرنه میشد این رو بکوبیم و بسازیم. ولی چون نمیشه نهایت این میفروشیم و 2 الی 3 تومن دیه به دارایی ام اضافه میشه. یه ماشین یه پس انداز برای مراسم و این داستانا. بقیه اشم میزنم به یه کار دیگه ای به جز این شرکتی که داریم. دیه بسه دیه. میخوایم چه کنیم مگه. یه سری برج هست قزوین خیلی دلم میخواد تو اینا زندگی کنم. نهایت همین پول رو برمیدارم میریم یه خونه از اینا میخریم. 600 تومن اینا وام ازدواجه. بسهههه دیهههه. یه شروع کنم چهار تا پروژه اینام بگیرم. والا من راضی ام.
یه دفعه ای جوگیر شدم.🤣🤣🤣 نه جدی اخه تعریف از خود نباشه خیلی اهل خونوادم. بعد واقعا هم شرایط هست. حالا به درک که یه سریا خیلی انتظارات بالایی دارن. بالاخره چهارتا ادم حسابی و به درد بخور هست با همینا بسازه دیگه. خودمم الکی کمالگرایی ام غلبه میکنه. هعی منتظر فتح همه تپه هام تا بعدش اقدام کنم. اره خلاصه. نگا از بحث دکتری به کجا کشیده شدم😅😅.

دیه اینکه این بازیکن وارد کانال 108 کیلویی شده. امروز صبحم که پاشدم یه غذایی تو یخچال مونده بود. دیدم بهم چشمک میزنه. اونو گرفتم خوردم. بعد با خودم فکر کردم چه روز خوبی هست برای یه فست 24 ساعته دیگه. قشنگ بدن از مهمونی اومده فکر میکنه همه چی گل و بلبله، ولی با یه فست 24 ساعته بهش نشون میدیم که جهاد ادامه داره:) حتی این دفعه میخوام سعی کنم و برسونمش به 32 ساعت یعنی فردا ظهری ناهار بخورم میشه 32 ساعت و یه رکورد جدید حساب میشه:))

همینا بریم به زندگیمون برسیم. تز و دکتری و کار به اندازه کافی زیاد هستن:))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...