۳ مطلب در تیر ۱۴۰۰ ثبت شده است

همیشه جواب دوراهی هارو میدونیم ولی بازم راه راحت تر رو انتخاب میکنیم.

همه مشکلات خاص خودشون رو دارند.من هم از این قضیه مستثنی نیستم.این هفته امتحانامونه از امروز تا پنجشنبه 6 تا امتحان دارم،کلا نگران هیچکدومشون نیستمب ه غیر از زبان و به توجه به مجازی بودن طبیعتا معدلم زیر 19 بشه باید برم بمیرم😄.این چند روز برام مهم نیستش،اینکه به چه شکلی بگذرونمشون فقط مهمه که به خوبی بگذرونم و برن. ولی بعد از این تاریخ دو تا راه داریم.میتونیم مثل قبل باشیم و صرف حیات و نیاز همه ی کار هارو انجام بدیم یعنی چی این حرفم مثل اینکه امتحانا رو شب امتحان بخونیم  و یه نمره قابل قبول بگیریم ولی چیزی بارمون نباشه کلا یعنی هر وقت به مو رسید فکر چاره کنیم.همه جام همین دو تا راه وجود داره. بعد این تایم یا باید بیخیال موهام بشم یا باید ورزش کنم و تغذیه سالم داشته باشم. یا باید تخاتش کنی یا به اینده ات اهمیت بدی.یا باید درست درس بخونی که هم یاد بگیری که بعدا بتونی درست ازش استفاده کنی یا نه شب امتحانی و با تقلب علی علی نمره بگیری بره. یا باید مشکلی با تنهایی و انزوا و دور بودن از بقیه نداشته باشی یا بری بیرون و با مردم ارتباط بگیری.یا باید به این پول مفتی که میرسه به دستت قانع باشی و مثل باد هوا خرجش کنی یا اینکه به فکر درامد باشی و سختی بکشی و قدر پولی که در میاری رو بدونی.
همه ی این راه ها صد در صد مخالف هم ان.صد و هشتاد درجه با هم فرق دارن و نمیشه باهم انتخابشون کرد.منی که که موهام به خاطر چربی خون و کبد چرب داره میریزه یا باید بازم همش از بیرون غذا بگیرم و ورزش نکنم و تختاش و استرس این صوبتا یا نه باید انتخاب کنم ورزشم منظم باشه،خوابم منظم باشه ، تغذیه ام درست باشه تا اینکه موهای سالمی هم داشته باشم.
این اونجاییه که باید تصمیم بگیری مغرور و سربلند باشی یا نه ضعیف و راضی و تو سری خوری که هر چی میگن و باید گوش کنه و به بیخیالی بگذرونه.
همین دو راه وجود داره.امکانات و شرایط هر دوتاشم مهیا است.
برای یکی باید با کمترین زحمت و بیخیالی بزاری ببینی چی پیش میاد و مشکلات و شکست های بعدیش رو به جون بخری.
برای یکی دیگم بیاد زحمت بکشی،سختی بکشی،از خیلی چیزا بزنی تا بعدا برات مشکلی پیش نیاد و به خودت افتخار کنی.

نمیدونم چی باعث میشه که یه نفر از بچگی حالت اوله یکی از بچگی حالت دوم،خانواده مقصره،ژنتیکیه،تاثیر جامعه است یا نمیدونم.یه بار باید بشینم فکر کنم ببینم چرا اینجوری شد.اره حتما این کارو میکنم.
همینا. تا پنج شنبه که اوضاع از این قراره.ذلم میخواد دو سه روزی برم سفر تنها باشم،ولی عن باشد بر کرونا و کسی که واکسن تهیه نکرد.
بعدش خدا بزرگه و ایشالاه خبرای خوبی هست.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

3

تحت فشار قرار گذاشتمون خودمون از اتفاقاتی که به تازگی افتاده, مثل اینکه نباید فلان حرفو میزدم فلان کارو میکردم,نمیدونم ناشی از چیه شاید به خاطر کمیود اعتماد به نفسه یا هر کوفت دیگه ای به هر حال چیز مزخرفیه.نمیدونم چیه هر وقت هر چی میشه من دلم میخواد از ادما دور بشم,دیگه بهشون پیام ندیم,نریم بریم,اینم نمیدونم از بحر چیه ولی دوستش ندارم.نمیدونم هدف از ارتباط برقرار کردن من با بقیه به خاطر نیاز به تایید شدنه یا بت خاطر اینه یه مدت طویلی کلا در انزوا بودم یا شایدم دنبال اینم محبوبیتی یا قدرت یا مقبولیت از دست رفته ام رو بازیابم.شخصا قبول دارم موجود عجیبی ام,این چند روزه که امتحاناست با همین وضعی که دارم ادامه میدم,ولی بعدش دیگه صرفا یه سری کارا که حالم رو بهتر میکنه رو انجام میدم که برای مفید ترم هست,دست از این دور باطل میکشم 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

nothing to mohammad

پنج ماه پیش یه پست گذاشتم و رفتم.خودم که میخونمش دلم برای خودم کباب میشه.یه راه خوب برای پر کردن جای خالی اون ادمی که گوش شنواتون باشه اینه که میتونید به یک روانشناس زنگ بزنید و اونم حدود نیم ساعت(بسته به پرداختیتون)میشینه حرفاتون رو گوش میده حتی اون وسطا میگه که تقصیر تو نبوده و اینا همه طبیعی اند و در معدود مواردی راهکار هم بهتون میده.

حقیقتا یادم نیست اون روز یا احتمالا شب بزارین ببینم.،بله 10.36 دقیقه ب و الانم 11.36 دقیقه شبه،خب کجا بوذم اهان یادم نیست از چی دلخور بودم،چی حالمو گرفته بود که اومدم اینو نوشتم ولی احتمالا حدس میزنم سر این وسواس هی پاک و نصب کردن اپلیکیشن های شبکه های اجتماعی بوده!احتمالا بپرسین مگه کسی هی پاک و نصب میکندشون؟باید بگم که بله اگه مثل من باشید ممکنه حتی توی یه روزم چندین بار اینکار رو انجام بدین.

خلاصه اون موقع هر دردی داشتم در مقابل الانم(ببخشید)پشم هم حساب نمیشه.توی حدودا یه ماه،دو تا اتفاق برام افتادن،اولی اش این بود که سر یه بحثی که من اصلا مقصر نبودم و فقط میخواستم از خانواده محافظت(در مقابل مواد افیون گر یا مخدر که مشهور تره) کنم،طی عصبانیتی گوشیم شکست، حتی درب هم زیر نگاه خشمگین(بخوانید مشت) شکست.چون واقعا دلم نمیخواست که تا وقتی من توی خونه ام این بحثا پیش بیاد(البته بحث طولانی تره ولی در حوصله و ظرفیت این پست نمیگنجد).

دومیش در خلاصه ترین حالت ممکن این  بود که من به برادر گفتم من ماشینو میخوام که باهاش دو لقمه نون حلال درارم،عصبانیت اوشون،عصبانیت من،فریاد های دو طرف و مغز منی که بهم گفت این حجم از عصبانیت خطر داره و فرمون ماشین رو بگیر و ماشین رو بیار کنار جاده!(من شاگرد نشسته بودم)،تصادف،سلامت دو طرف،خسارت 30 میلیونی(حدسی)


البته موارد دیگه ای هم هست ولی گفتن نداره دیگه.حقیقتا از ته قلبم و دلم ناراحتم ولی خداروشکر خداروشکر اتفاق بدتری نیوفتاد.یه مطلبی هست میگه انسان ها بعد شکست ها و تصمیمات نگرفته شون میان یه شادی مصنوعی ای میسازن که راحت تر اون اتفاق رو  بپذیرن.منم به همین منوال با اینکه سی میلیون کلا پول داشتم قراره بره پای این اتفاق(36 میلیون با گوشی)ولی میخوام همینجا اعلام کنم که با توجه به اینکه خسارت ها فقط مالی بوده،با قدرت میگم که فدای سرم!با تمام وجودم فدای یه تار موی نازک شده ی در حال ریزشم.تقریبا برای این پول زحمتی نکشیده بود به جبران اتفاقی داشتمش و به قول معروف باد اورده رو باد میبره و برد.مهم حال خودمه،مهم اینه حتی این اتفاق ها هم که افتاده بتونم ازشون درس بگیرم و بهتر بشم.

یه سخن سس ماست داری توی اینستا دیدم و میخوام به عنوان حسن ختام الان بگمش 
"تا بهت برنخوره،زندگیت بر نمیخوره"
سس ماست گویان بریم تا پست بعدی😑😄

+برگر گرفتم بعد باشگاه شبکی بزنم بر بدن بشوره ببره.
++برای اسمم که nothing... هست یه سس ماست اضافه لطفا!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...