تحت فشار قرار گذاشتمون خودمون از اتفاقاتی که به تازگی افتاده, مثل اینکه نباید فلان حرفو میزدم فلان کارو میکردم,نمیدونم ناشی از چیه شاید به خاطر کمیود اعتماد به نفسه یا هر کوفت دیگه ای به هر حال چیز مزخرفیه.نمیدونم چیه هر وقت هر چی میشه من دلم میخواد از ادما دور بشم,دیگه بهشون پیام ندیم,نریم بریم,اینم نمیدونم از بحر چیه ولی دوستش ندارم.نمیدونم هدف از ارتباط برقرار کردن من با بقیه به خاطر نیاز به تایید شدنه یا بت خاطر اینه یه مدت طویلی کلا در انزوا بودم یا شایدم دنبال اینم محبوبیتی یا قدرت یا مقبولیت از دست رفته ام رو بازیابم.شخصا قبول دارم موجود عجیبی ام,این چند روزه که امتحاناست با همین وضعی که دارم ادامه میدم,ولی بعدش دیگه صرفا یه سری کارا که حالم رو بهتر میکنه رو انجام میدم که برای مفید ترم هست,دست از این دور باطل میکشم