تقریبا دو هفته شده که با خانم فاطمه صحبت نکردم و فکر کنم دیگه میشه گفت بالاخره این رابطه تموم شد. مشاورم گفت اسم این دختر خانم چیه، گفتم فاطمه ولی خودشو مادرش تاکید داشتن بگی خانم فاطمه( مادرشم به خودش میگفت خانم زری) گفت خب همون بهتر که تموم کردی. بر میگردم عقب میبینم که چه قدر باید زودتر تمومش میکردم و چه قدر الکی تحت فشار گذاشتنم با معرفی من به فامیل و بردنم این ور اون ور که رابطه رو رسمی کنند و حقیقتا با اینکه خیلی سختی کشیدم و اولین رابطمه ام بود ولی رابطه خوبی و خیلیییییییییی چیزییییییییییییی یاد گرفتم و دفعه های بعدی حسابی حواسم به خیلی چیز ها هست. یه چیزی هم الان یادم افتاد حتی اون اولا به شوخی بهم میگفت دیگه گفتی تمومه ما تو پاچه میکنیم:/ خنده ام میگیره. این همه نشونه بود و من حواسم نبود.
اومدم یه سری چیز دیگه بنویسم اینا گفتما. اون بخش برنامه و گانت چارت و اینا خیلی خوبن این ایده که دیر پاشیمم خوبه. باشگاه رفتن تو شبم خوبه. ولی یه چیز مهمتری که هست پایبندی به این برنامه و تسک هایی هست که مشخص کردی وگرنه اون اول گفتم آدم حتی اگه ساعت 10 هم پاشه ولی میتونه تا یکم بخوابه، همون جور که اگه 7 ساعت خواب بست باشه میتونی تا 10 بخوابی D: بیشتر اون تعهد است که باید ایجاد بشه که دیگه همون نه ده که پاشدی، سریع قهوه ات رو بزنی و بری پی زندگیت. تعهد است که باعث میشه غذا زیاد نخوری و...
باید این تعهد رو ایجاد کنم.
پنج شنبه شب یعنی فردا احتمالا برگردم شهرمون. نمیدونم برگردم یا نه. آخه فقط خستگیشه برو دوباره کله سحر شنبه پاش برگرد بیا. کارم دارم هم پروژه ADS مونده هم تمرین سگش هم تمرین قبلیش که TA اش گفتم ریدین بیا اینو جمع کن دوباره بفرست😒😂 واقعا زشته خودم TA پایتون دو تا درس دیگه ام بعد اینجا شب تمرین بشینم کد استاد و فقط رو یه دیتا ست دیگه بزنم و بره. واقعا زشته باید به این تباهی پایان بدم.
آها یه حرکتی هم به ذهنم رسید اینه که بیام تسک هام رو دو هفته ای یعنی فاصله بین جلسات مشاوره ام بزارم. حس میکنمن اینجوری چون یه حالت گزارشی برا خودم درست میکنم احتمالا یکم کمک میکنه که بیشتر به کارام برسم.
همینا دیگه.
همینا دیگه.