۴ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

هماکنون روتین^________^

21.5 خواب

4.5 بیداری

6.15 تا 7 دوش + سحری

7 - 8 رفتن به دانشگاه تو سرویس میشه آهنگ گوش کرد یا BBC learning english

8 - 18 درس یا کلاس ولی حداکثر تا 9 دیگه باید درس رو شروع کنم

18 - 20.15 زبان

20.15 تا 20.5 آهنگ

20.5 تا 21 برگشت به خوابگاه ولی تو سرویس BBC learing english

21 تا 21.5 شام + خوابیدن


خب نکاتش چیه

اولین نکته اینه انعطاف باید موج بزنه توش:) ربات نیستم دقیقا طبق اینا پیش برم، مهم ترین قسمتاش ورزش، درس و زبانه. اینا رعایت بشه حله. ورزش که برنامه دارم. میتونیم طبق اون بزنیم روزشم میتونه سه روز در هفته یا چهار روز باشه مثلا سه روز با برنامه و وزنه یه روز در میون، سه روز دیگم در حد دویدن و حرکات کششی باشه. یا چهار روزم مثلا دو روز پشت هم با برنامه و وزنه، بعدش یه روز دویدن و حرکات کششی.

جمعه ها روز آزاد، روز فسادهای فی الارض:)، روز تباهی‌های گسترده است😂. خیلی علاقه مندم جمعه هام کاملا برنامه ریزی شده باشه. یعنی کاملا بدونم آخر هفته قراره چه فسادی کنم. مثلا میشه جاهای نزدیک رو مارک کرد. جمعه صبح ماشینو بردارم بزنم به دل جاده برم برا خودم صفا یا حتی دسته جمعی صفا سیتی کنیم.

خلاصه جمعه ها روز تفریحه.

بعد آها میخوام فست بگیرم در حد 14 ساعت. یعنی بعد باشگاه تا 7 یه وعده اصلی و سنگین بخورم بعد دیگه تا 9 شب که برمیگردم فقط آب، برگشتمم در حد میوه و سبزیجات و اینا. البته باید انعطاف موج میزنه دیگه. ولی سعی ام میکنم.

رفت و برگشت ها حدودا یه ساعت تو راهم. نصفشم بتونم زنده کنم و BBC learning english کار کنم، بردم.

تایم درس هم یعنی از 8 تا 18 هم دو حالت داره یکیش اینه که کلاس دارم، مثلا سه شنبه ها فیکس کامل پره و تهش بشه یه ساعت ازش کشید بیرون که نشدم اوکیه. شنبه و یکشنبه هم در حد دو ساعت تهش میمونه. دوشنبه و چهارشنبه کامل خالی ام که روزای اصلیمه. پنج شنبه هم اگه بخوام برگردم که تا 6 خالیه بعدش نه دیگه.

چون زمانم خیلی محدوده، خیلی مهمه که برنامه ریزی خوبی براش داشته باشم. چون توی بهترین حالت حدودا 30 ساعت تایم درسه که قطعا همش مفید نیست و از این کمتره. سر همین خیلی مهمه که از این 30 ساعت چی جوری بیشترین استفاده رو کنم. یه سری الویت و روتین باید بزارم که پرتیش کم بشه.

مورد بعدی اینه که تایم کلاسا و زیاده، حدود 19 ساعت( خیر سرمون دانشجوی ارشدیم😂🥲) این تایمه هم تایم مهمیه. یعنی چی مثلا سر TA CF مطالبی که اون میگه شاید خیلی به درد من نمیخوره ولی میتونم مثلا خودمو باهاش درگیر کنم و چند تا سرچ مفید زده باشم که یه بخشیش رو زنده کرده باشم. سر کلاسام حسابی باید حواس جمع بریم که تایمی که هستیم تا جایی که میشه بیشتری برداشت رو کرد.

آها مورد بعدی اینه که حجم خوردن تنقلات و غذای بیرونم رو باید تا جایی که میشه کم کنم و چیزای سالم تر بخورم، چون هم پولم سیو میشه هم سالم ترم.

موهامم باید صفا بدم خیلی اوضاعشون خرابه.

دیگه همینا بریم امروز هر چی تکلیف مکلیف داریم بفرستیم خلاص شیم.✌️


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

باشد که روتینی پیشه کنم!

هم اکنون ساعت 18:50 دقیقه است و توی سالن مطالعه طبقه شش دانشگاه سکنا گزیدم. از چهار صبحه بیدارم چیرا یهویی شیوطنیم گل کرد😁 دیگه بعدشم یه دوشی گرفتم و نشستم یکم کد زدم. بعدم 07:30 اومدم دانشگاه از صبحم یکم کارای دانشگاه رو انجام دادم. یکمم کد زدم و زبان خوندم. البته یه عالمه آت و آشغال هم خوردم:/ بعد از این برم حساب کتابام رو بزنم که کامل بهم ریخته و یه هفته هستش که نزدم.

یه روتین خوبی به زندگی دادم ولی هنوز خیلی کار داره. یه مقدار نسبت به سلامتی خودم بی‌تفاوتم. هله هوله زیاد میخورم و فعالیت ندارم صبح با سرویس میام دانشگاه و شب با سرویس برمیگردم. باشگاهم اصلا پیگیر نیستم. نسبت به اندک دفعاتیکه روتین رو حفظ کردم کامل، یعنی صبح پاشدم رفتم باشگاه و بعدش صبحونه و دوش و دانشگاه تا هشت و نیم و بعدم نه خوابگاه و نه و نیم ده خوابیدن.

ایده آلم اینجوریه: 10 شب بخوابم. حدودای 4.5 پاشم حتی میشه 4.45 هم پاشم چون قبل باشگاه خیلی کار خاصی ندارم. یه دستشویی برم و حاضر شم برم. اینجا یکم اهمال کاری میکنم یعنی پا میشم میرم رو مبل میشینم، نمیدونم میرم توی اینستا می‌چرخم و از این کارا. بعد جالبیش این هر چی بیشتر الکی تو اینستا بچرخم اراده ام برای رفتن به باشگاه کمتر میشه.

خب باشگاه رو برم، حدود یک ساعت و نیم طول میکشه که اگه پنج برم شش و نیم تموم میشه بعدش بیام بالا و دوش بگیرم و صبحونه بخورم و آماده شم که برم دانشگاه.

یه حرکت دیگه که در جهت سلامت محوری زد اینه که من مثلا صبح همون حدودای شش و نیم تا هفت صبح یه صبحونه تپل بزنم و بعدش تا مثلا شش و هفت شب دیگه هیچی نخورم و اون موقع ناهارم رو بزنم و وقتی هم برگشتم خوابگاه دیگه فقط میوه اینا بخورم و کلا هم خیلی تایمی نیست برای غذا خوردن وقتی بر میگردم.

خب 7.5 برم دانشگاه حدودای 8 میرسم. شنبه و یکشنبه و سه شنبه کلاس دارم که سه شنبه از 8 تا خود 6 عصر یه تیکه در حد نیم ساعت نیم ساعت بین اشون فاصله کلاسم که عملا کاری نمیتونم بکنم. بقیه روزم کلاس نداشته باشم تقریبا روند همینه. دیگه ساعتای 8 اینام جمع میکنم که سرویس 8.5 میاد که برگردم.

یه چندتایی نکته هست. یکیش اگه بتونم یه برنامه ریزی عالی بکنم که کی قراره چی کنم خیلی عالی میشه. یکی دیگه اش اینه باید اساسی بخونم و زمانی که میزارم تمام تمرکزم روی درس باشه که حداکثر بره جلو.

یه موضوع مهم دیه ام اینه که باید هر روز زبان بخونم ترجیح خودم اینه مثلا از ساعت 6 یا 6.5 به بعد زبان چون حسابی واجبه و حسابی از این جهت عقبم . باید خودمو بکشم بالا.

همینا. فعلا.

روزای خفن و قشنگ تر از الان منتظرمه😎



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

When everything trying to bring you down find one reason to keep going up

خب پارت 2 :))

با دختر دایی ام خیلی صحبت کردم و تک تک حرفاش به مثابه تکه پازلی مینشست توی ذهنم. یه جورایی نوستراداموس طوری از قبل و بعد یه جوری نکته میگفت که فهمیدم روانشناس خیلی خفنیه و این همه درس خونده واقعا بلد کاره:))

کلیت صحبت ش این بود که فقط مشاهده کنم. یعنی دنبال حل مشکل ، دنبال کمک کردن، دنبال توضیح دادن، دنبال هیچ چیز دیگه ای نباشم و فقط ببینم رفتارها رو و یا ببینم میتونم کنار بیام و یا اینکه با دیدن مشکلات و این ها از بخش احساسات داستان کم کنم.

راستی من باب توضیحات دفعه قبلی خیلی نتونستم اون کارها رو بکنم چون خیلی بحث رو کشوندن سر بحث های ساده مثل اسم و رفتار دختر دایی ام و با صحبت های دختر دایی ام خیلی گوگولی جفتش رو پذیرفتم و دیگه تلاشم و تمرکزم رو میخوام بزارم روی درس و دانشگاه و و ذهنم رو درگیر این بازی ها و صحبت های مسخره نکنم.

خلاصه مطلب پلن اینه ارتباطاتم رو کم کنم، درگیر بحث نشم، تمرکز و تلاشم صد در صدی روی درس باشه و این وسط فقط نگاه میکنم رفتار هارو و سعی میکنم از احساساتم کم کنم.

ادامه میدم، البته زندگی خودمو و پلن اینه داغان کنیم این دو سال رو و حسابی بترکونیم و  بهترینا رو برای خودم رقم بزنم.

یه چند باری یه سری مطالب وبلاگ قدیمیم رو یه تعدادیش رو دسترسی داشتم بهش و میخوندم و حسابی برام جذاب بود تغییراتی که کردم و خوندنش و حس کردن گذر زمان حس خوبی برام داشت. دوست دارم اینجارم فارغ از نتیجه بنویسم که بعدنا برگردم و ببینم چه بودم و چه کردم.

همینا فعلا:)))))) 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

i need to talk, plan and try

از دیروز یه سری اتفاق افتاد که نیاز داشتم بیام جایی صحبت کنم بدون شناخته شدن و راحت حرف بزنم با خودم که ببینم چند چندم.

خب ماجرا رو یکم باز کنیم. بخش اولش اینه که فائزه رفته اونجا و شاید برای جلسه اول یکمی سختگیری کرده و از توانایی های روانشناسی اش استفاده کرده و متوجه شده که مادره رفتاری کنترل گرایانه داره و به خاطر ارتباطی که باهم داریم و صمیمیت ای که هست یکمم بهشون سخت گرفته. ولی حرفاش کاملا درسته و نکاتی که گفت نکات ارزشمندی بود. باید بهشون توجه کنم.

از اون طرف شاید رفتارش یکمی تند بوده و باعث شده اونا ناراحت بشند.

اما رفتار های اشتباه اونا چی بوده، اول تاکیدشون بر کلمه خانوم قطعا اشتباه بوده. دوم رفتار میخ کوبیدنانه ای که داشتن و کلا از اول هم قصدشون همین بوده و موارد مشابهی هم داشتن که قبلا دنبال همین میخ کوبیدن و گربه رو دم حجله کشتن بودن.

خیلی کلی بخوام به قضیه نگاه کنم حق با فائزه است و رفتار کنترل گرایانه ای که میگه رو قبلا هم خودم دیدم و تحت فشار گذاشتنی که ازش حرف میزد. اینکه منو هر جایی میبرن و حالت رسمی بهش میدن و تموم شده میدونن قضیه رو از نمونه هاش هست و غذا و خوراکی و این ها رو هم با توجه به ضعف شکمویی من میشه تا حدی ابزار دونست.

مورد بعدی که هست این احساساتی هست که شکل گرفته و علاقه ای که وجود داره و هم برای من سخته هم برای اون و خب کلا میخوام ادامه بدم ولی یه سری نکات رو باید رعایت کنم.

1- دیگه از رفتن به خونشون و شیطونی و کلا هر کار دیگه ای که حالت رسمی بده به رابطه تا جای ممکن پرهیز کنم یعنی دیگه نباید به هیچ عنوان توی جمع های فامیلی شون شرکت کنم تا جنبه رسمی پیدا نکنه.

2- دیگه نباید غذا و هر چیز دیگه رو تا جای ممکن بگیرم

3- یکمی باید حواسم به بچه فنچ باشه هم باید ارتباطم رو به نوعی باهاش کم کنم و هم باید هدفمند تر باشم. این به دو دلیله کلا مشکل بچه فنچ تا حدی نیست و مادرشه دیگه پس اول باید رابطه احساساتش کم بشه که اگه فرضا به نتیجه نرسید آسیب احساسی که هر جفتمون میخوریم کم باشه مثل دیشب که با اینکه خیلی خسته بودم ولی اینقدر فکرم درگیر بود که اصلا نمیتونستم بخوابم. پس باید هم رابطه رو از نظر احساسی کاهش بدیم و هم اینکه هدفمند باشه مثلا به چالش بکشمش و هی ترغیبش کنم بیاد تهران ارشد بخونه و توی شرایط سخت قراره بگیره و از کنترل مادرش خارج بشه و از منطقه امن اش بیاد بیرون.

4 - باید مادرش رو به چالش بکشم مثلا با بحث های حقوق ازدواج و مهریه و مکان زندگی و مهاجرت و اینها به چالش بکشمش که ببینم میتونم از پس رفتار کنترل گرایانه اش بر بیام یا نه

5- حتما باید بربم مشاوره که ببینم خود فاطمه اامممممم البته فکر که میکنم مشاوره کمکی نمیکنه و فائزه تا حدی تشخیص درستی داشت و خب رفتارش کاملا وابسته به مادرش هست و از طرفی رفتار کنترل گرایانه هم بدش نمیاد که داشته باشه. به نظرم همون بخش به چالش کشیدنش خیلی بهتره و مهم تر از همه اینه که بخونه و ارشد بیاد تهران تا هم رفتارهای اداپته بشه و با شرایط سخت هم آشنا بشه و هم رفتار کنترل گرایانه مادرش شکسته بشه که نمیزاره و حتی برادرش رو هم نزاشته که بره تهران درس بخونه پس این داستان خیلی مهمه و باید غیر مستقیم باشه که متوجه نشه ولی اهمیت اش خیلی زیاده و یه ازمون مهم هم هست

از طرفی از همین طریق میتونم متوجه بشم که رفتار مادرش در صورتی که بخوایم تهران زندگی کنیم و یا مهاجرت کنیم هم متوجه بشم و حتی مستقیم هم از مادرش سوال بپرسم و به چالش بکشمش.

6- یه چیز دیگه هم همون نشون دادن اقتدار است که میتونم سر چیزای معمولی که سر حرف خودم بمونم تا چیزا و بحثای مهم تر نشونش بدم مثل خرید نشان که سریع از اون سقف بودجه ای که گفتم زدن بالاتر و خود فاطمه ام همون رفتار رو داشت و میخواست اخرش حرف خودش بشه.

7- یه چیز مهم دیگم اینه که در این باید باید رابطه احساسی رو کم کنم و یه بازه ای مثلا تا عید در نظر بگیرم و تا اون موقع بررسی کنم که ببینم رابطه اوکی هست یا نه و به یه نتیجه ای برسونمش که میخوام ادامه پیدا کنه یا تمومش کنیم. چون به شدت ذهن رو درگیر میکنه و قطعا از کار و زندگی میوفتم.

8- با فائزه باید بیشتر صحبت کنم و از نظراتش کمک بگیرم.

9 - و خب عجولم نباشم و همون جوری که همیشه گفتم همه تلاشم رو بکنم که اتفاقای خوب بیوفته به حرمت احساسات قشنگی که جفتمون داریم و تهش خیالم راحت باشه تلاش کردم و نشد.

10- هر چی خدا بخواد خیره و میدونم که هیچ موقع چیز بدی برام نمیخواد و با اینکه همیشه بنده خوبی نبودم ولی همیشه هوامو داشته و تهش خوب برام خواسته اینجام میدونم که خوبم رو میخواد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...