۸ مطلب در آذر ۱۴۰۳ ثبت شده است

طولانی ترین شب سال خود را چگونه گذارنده اید؟:)

طولانی ترین شب سال خود را در نبود کسی در خوابگاه و در تنهایی سپری با انجام کارهای زیر به سر مینموییم:)
تمرینم حل کردم. فقط مونده تصحیح مینی پروژه ها. زبانم یکم عقبم باید برسونم. پروژه ای دی اس هم یکمش رو بردم جلو و ایشالاه تا یکشنبه کلا سر و ته اش رو جمع کنم بره. نشستم دمنوشامم ریختم توی کیسه چای. دیه خدمت شما عرض کنم که آها تنقلات سالمم رو هم خریدم و بسته بندیش کردم که ایشالاه تو دی پول هله هوله نمیدم. دیه اینکه برای فردام باید غذا درست کنم که نکردم. احتماالا الان برم بزارم بعدش بیام یکم بازی کنم. فردا هم احتمالا دانشگاه نرم بشینم کارام بکنم. همینا دیه یلدا مبارک. ^_^

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

باشد که دی ماه زخمی گردد!

یه سری هدف میخوام برای دی ماه بزارم. باشد که به همشون برسم.

اولیش مالیه که یه جوریایی میخوام خودمو تحت فشار بزارم. این ماه از نظر مالی کثافت بودا:))) 7 تومن پول غذا دادم و در کل 19 میلیون خرجم بوده:/، در حالیه که به طور میانگین همه همه ی خرجام یه چیزی حدود 11 میلیونه(با فرض همه چی نه صرفا خرج های ماهانه). از اون طرف درآمدم بین 18-19 تومنه رسما هر چی در اوردم خوردم😒😅 و حتی زیر میانگین درامدمم هستم. به طور میانگین 22 بوده این ماه همه چی ترکیده😅
خب پس اولیش مالی خواهد بود. به جز یه خرجم که این ماه جزو هزینه های غیر مترقبه است و میشه ازش صرف نظر کرد(3 تومن پول PRP، البته 900 تومنم صدقه و 1 تومنم تامین اجتماعی رو صرف نظر میکنم) میخوام دی ماه اهداف مالی زیر رو داشته باشم 💰:

  1. هزیه های کل زیر 10 تومن
  2. صفر ریال غذای بیرون😁 
  3.  صفر ریال تنقلات، غذاهای کنسروی و چیز های ناسالم دیگه( میانگین 900 تومن ولی نزولیه)
  4. قبض تلفن زیر 100 تومن:/( به طور میانگین 440 تومنه)
  5. صفر ریال خرید لباس
اگه به اکثر اینا برسم، میرم در حد یه تومن فساد میکنم، میشه با فودرو هم با چند نفر دوستان بریم بیرون مهمونشون کنم از شر شیرینی هایی که گردنمم هست شونه خالی کنم. D:
مالی همینا.

مورد بعدی سلامتی💪:
  1. اول اینکه دی ماه حداقل 13 جلسه برم باشگاه🏃‍♀️
  2. 3 تا 4 کیلو هم وزن کم کنم.
  3. غذاهای فرآوری شده نخورم.
  4. گوشی رو بزارم توی هال
  5. ساعت خوابم رو تنظیم کنم حدودا بین 1-2  و 8-9 صبح
اگه اکثر اینا رسیدم، میرم به نشانه اعتراض یه کفش و لباس خفن برا باشگاه میگیرم😁
سلامتی هم همینا

مورد بعدی تحصیلی📖:
  1. حداقل 20 روز به برنامه های روزانه ام پایبند باشم( حداقل 5 ساعت درس، با خوندن زبان)
  2. امتحانا و پروژه های دانشگاه رو زخمی کنم، در حدی که بهمن دیگه بیکار باشم.
  3. آزمونی که نوشتم قبول شم.
  4. ADS رو بیش از پیش ارج نهم و بخونم، همه جلساتش ببینم و تمریناتش را به از پیش انجام دهم.🥲
  5. تحصیل زبانم رو طبق همین برنامه که دارم انجام بدم و برسونمش.
به اکثر اینا و کلا ماه خوبی بود و خودم راضی بودم، میرم یه ادو پرفیوم خفن برا خودم میخرم😁

موارد پراکنده ی دیگه ای هم هست که دیه از گفتن اونا صرف نظر میکنم.
باشد که اپدیت بدم و بگم همه اینا و اون پراکنده ها تیک خوردن.😁
هرشبم میام اینا رو میخونم که یادم نره!!

اضافه نوشت:
رفتم باشگاه به نظرم رسید من که دی رو نوشتم، بیام تا آخر امسالم بنویسم، خیلی هدف های گوگولی و در دسترس که باهاشون خوشحال میشم، نه هدف های کمال گرایانه که تهش خودم و سرزنش کنم و اعتماد به نفسم رو بیارم پایین. سعی میکنم توی حوزه های مختلف یکی یا دو تا بگم دیگه.

سلامتی:
  1.  تا آخر امسال همین روند 13 روز باشگاه در ماه یا یه روز در میون باشگاه رو حفظ کنم و رفته باشم توی این سه ماه آینده.
  2.  ده کیلو لاغر کرده باشم، میشه حدودا ماهی سه کیلو که چیز خیلی دور از دسترس ای نیست.
  3. سه جلسه پی ار پی ام رو رفته باشم و این دوا درمونی که دارم رو همین جوری مرتب ادامه بدم.
  4. همچنان مثل قبل به روح و روانم اهمیت بدم جوری که آخر سال تراپیستم بگه از سال جدید لازم نیست بیای :)
فقط همینا بشه کلام رو پرت میکنم هوا:) فارغ از اینکه هر اتفاق دیگه ای بیوفته:)پ

تحصیلی: 
  1. این ترم، مثل دو ترم قبل، معدلم بشه 18.6 D:
  2.  کنکور دکتری رو فقط بخونم احتمالا من از هفته چهارم دی تازه میخوام با امتحانام شروع کنم براش خوندن. فقط خونده باشم. مثلا از همون هفته چهارم دی تا روز قبل از آزمون روزی پنج ساهن بخونم. فارغ از اینکه نتیجه چی میشه فقط قسمت تلاش کردنش برام مهمه.
  3. این از اون مواردیه که اگه بشه ترکوندم و باز کلام میندازم هوا و برا خودم جایزه میگیرک D: آزمونی که نوشتم رو قبول شم!:)
  4. موضوع پروپوزالم رو هم انتخاب و  دفاع کرده باشم دیگه.
همینا برام مهمه فعلا. طبعا چیزای دیگه ای هم هست ولی دیگه نمی نویسمشون دیگه. چیزای دیگه ام رسیدم کلام میندازم بالا:)

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
mohammad ...

از هر وری دری یا از دری وری 2 :)

یه نکته ای که متوجه شدم اینه که آدمی که دیر پا میشه هم میتونه بازم بیشتر بخوابه😅. این چند روزه بد نبودن ولی میتونستن خیلی بهترم باشند. بازم امتحان تایم سریز به علت تعطیلی دانشگاه برگزار نشد و احتمالا هم دیگه برگزار نمیشه چون حداقلش میوفته 4 دی در حالیه تقریببا دو هفته بعدش که 22 دیه امتحان پایانیشه! در کمال خریت پا شدم رفتم آزمون ثبت نام کردم:/ یکی نیست بگه آخه 20 روز مونده همش://// چتههههههههههه🤣🥹.
  تقریبا دو هفته شده که با خانم فاطمه صحبت نکردم و فکر کنم دیگه میشه گفت بالاخره این رابطه تموم شد. مشاورم گفت اسم این دختر خانم چیه، گفتم فاطمه ولی خودشو مادرش تاکید داشتن بگی خانم فاطمه( مادرشم به خودش میگفت خانم زری) گفت خب همون بهتر که تموم کردی. بر میگردم عقب میبینم که چه قدر باید زودتر تمومش میکردم و چه قدر الکی تحت فشار گذاشتنم با معرفی من به فامیل و بردنم این ور اون ور که رابطه رو رسمی کنند و حقیقتا با اینکه خیلی سختی کشیدم و اولین رابطمه ام بود ولی رابطه خوبی و خیلیییییییییی چیزییییییییییییی یاد گرفتم و دفعه های بعدی حسابی حواسم به خیلی چیز ها هست. یه چیزی هم الان یادم افتاد حتی اون اولا به شوخی بهم میگفت دیگه گفتی تمومه ما تو پاچه میکنیم:/ خنده ام میگیره. این همه نشونه بود و من حواسم نبود.
اومدم یه سری چیز دیگه بنویسم اینا گفتما. اون بخش برنامه و گانت چارت و اینا خیلی خوبن این ایده که دیر پاشیمم خوبه. باشگاه رفتن تو شبم خوبه. ولی یه چیز مهمتری که هست پایبندی به این برنامه و تسک هایی هست که مشخص کردی وگرنه اون اول گفتم آدم حتی اگه ساعت 10 هم پاشه ولی میتونه تا یکم بخوابه، همون جور که اگه 7 ساعت خواب بست باشه میتونی تا 10 بخوابی D: بیشتر اون تعهد است که باید ایجاد بشه که دیگه همون نه ده که پاشدی، سریع قهوه ات رو بزنی و بری پی زندگیت. تعهد است که باعث میشه غذا زیاد نخوری و...
باید این تعهد رو ایجاد کنم.
پنج شنبه شب یعنی فردا احتمالا برگردم شهرمون. نمیدونم برگردم یا نه. آخه فقط خستگیشه برو دوباره کله سحر شنبه پاش برگرد بیا. کارم دارم هم پروژه ADS مونده هم تمرین سگش هم تمرین قبلیش که TA اش گفتم ریدین بیا اینو جمع کن دوباره بفرست😒😂 واقعا زشته خودم TA پایتون دو تا درس دیگه ام بعد اینجا شب تمرین بشینم کد استاد و فقط رو یه دیتا ست دیگه بزنم و بره. واقعا زشته باید به این تباهی پایان بدم.
آها یه حرکتی هم به ذهنم رسید اینه که بیام  تسک هام رو دو هفته ای یعنی فاصله بین جلسات مشاوره ام بزارم. حس میکنمن اینجوری چون یه حالت گزارشی برا خودم درست میکنم احتمالا یکم کمک میکنه که بیشتر به کارام برسم.
همینا دیگه.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

از هر وری دری یا از دری وری:)

خب اول از همه بگم که مشاورم گفت که دیگه جلسات رو یه هفته در میون کنیم. نمیدونم چرا ولی حس میکنم خیلی مشکل خاصی حس نکرده😅. امروزم یه سری سوالا پرسید که میخواست ببینه چیزی مونده یا نه و دید خبری نیست گفت به نظرم یه هفته در میون بیایم کافیه. بزار برم ببینم پیج تو اینستا داره:)))))))). نداشت.

خب خلاصه رفتم و صحبت کردیم. تو همین شش جلسه خیلی دید خوبی از عمق مشکلام داشتم و در حال تلاشم که در خود بحلمشون:)

به سلامتی و میمنت هم سه شنبه بالاخره امتحان میان ترم تایم سریزه و خیلی برام مهمه که بالاترین نمره بشم. حسابی باید بشینم خر بزنم.

فردا هم باید برم آرایشگاه و آخر هفته هم اگه بشه برم PRP برای موهام. سه شنبه کلاس تی ای هم دارم. دو شنبه هفته بعدم ددلاین قسمت اول پروژه ای دی اسه که البته بردم جلو احتمالا تا اون تایم کلا زدم تمومش کردم. یه زبان امروز داشتم که نخوندم ایشالاه فردا پرش میکنم. آخ آزمون ها هم باز شده و اونارم بخوام بخونم میترکم دیگه. ولی میخوام به کسی نگم و بشینم بخونم و اگخه قبول بشم همه رو زخمی میکنم:) . طبعا نشدم فدا سرم. دیه طبق برنامه تا هفته دوم الی سوم دی بتونم طبق برنامه پیش برم، میرسم اونجوری برای کنکور دکتری هم بخونم. دیه حالا هر چی خدا خواست ببینیم چی میشه. 

همینا دیگه. دارم سعی میکنم هر شب اینجا بنویسم امیدارم که بازم بتونم ادامه بدم.

آخ آخ راستی نشستیم جنگ های صلیبی زدیم با بچه ها عملا چهار به یک با سختی تونستن شکستم بدم در حالی که و دوتاشون رو زخمی کردم:). یکیشون رو در اوج قدرتش با نیروی ویژه عرب شکست دادم پشمای همه ریخت😁🤣🤣.
همین دیکه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

That's a good day!:)

خب خب خب:)
برای اولین باره که به شدت راضی ام:). این دو  سه تا حرکت که توی پست قبلی گفتم به شدت جواب دادن! البته که درست کردن Gantt chart هم کمک خیلی خوبی بود و تکلیفم با خودم مشخص بود که باید چی کنم و به کجا روم. تقسیم کردن کارها به کارهای کوچیک و نوشتن دقیقشون به شدت کمک کننده بوده برام! خلاصه که امروز خیلی خوب بود. بسیور بسیور راضی هستم. تا یکشنبه کارام رو انجام دادم:)) و ساعت روزم هم 2 تموم میشه یعنی حدود دو ساعت و نیم دیگه دارم! از یه طرفم با اون پدیده یا کله سحر میریم باشگاه یا نمیریم( به دلایل مشخص که می دانم) هم شکسته شد و ساعت نه رفتم باشگاه و حسابی هم چسبید. یه عالمه هم اعتماد به نفسم زیاد شد بگو چرا؟:)

اینکه منم میخواستم کله سحر برم باشگاه به خاطر اینه فکر میکردم نکنه وزنه هام خیلی سبک باشه بقیه نمیدونم بگن عه این با این هیکل این میزنه. خنده داره ولی همین بود:)) البته یکی از دلایلش این بود. خلاصه امروز که رفتم با یکی از بچه های گل خوابگاه که معروفه به سنگین زدن رفتم. خلاصه نه تنها پا به پاش زدم بلکه یه سری زور آزمایی هم کردیم:) و معلومه چرا اعتماد به نفس ام زیاد شده دیگه D:

زبان رو هم زخمی کردم، الانم چند تا یه شدو و یه تسک دیگه دارم که منتظرم این بنده خدایی که توی سالن مطالعه نشسته پاشه بره که برا خودم بلند بلند انجامش بدم:)

خلاصه که خیلی خوب بود. همه چیز هایی که میخواستم با کله سحر بیدار شدن داشته باشم رو امروز داشتم بدون اینکه همه چی پرفکت باشه:) 

همینا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

در ستایش نقصان

یه الگوی ثابتی رو پیدا کردم. با دیر پاشدن شروع میشه و با این بعدی ها ادامه پیدا میکنه.برای بامزه تر شدنش دیالوگیش میخوام بنویسم:))) 
+ای بابا بازم 10 صبح بیدار شدم!
- عه پس روزم بگا رفت
+ پس بیا پرخوری کنیم 
- غذا بگیریم از بیرون و این زندگی کثافت رو کثیف تر کنیم
+ غذا بگیریم و یه فیلمی بزنیم بر بدن
- یه دست جقم(خودراضایی) میچسبه ها بزار برینیم تو این زندگی😅
+ عه پرخوری کردیم یه خواب عصرگاهی سه ساعتمون نشه؟
- حالا که شب شده بازم یه پرخوری عصبی نکنیم به نهایت تباهی برسیم؟
+ نظرت با یه پیتزا ایتالیایی چیه؟ اسنپم تخفیف داریم😁
- عه ده یازده شد. عصری خوابیدم دیه خوابم نمیبره. برم پایین یکم فکر کنم ببینم باید چی کار کنم.

میرسیدم به این مرحله که خب زندگیم به کثافت کشیده شده و باید یه فکری بکنم. همیشه یه راه به ذهنم میرسید. راه حل کمال گرایانه همیشه رو میز بوده D: خب حالا که زندگیم رو به کثافت کشیدم بیا برنامه بریزیم که از فردا 4 صبح بیدار بشیم و سپس دو ساعت ورزش کنیم:) بعد همینجور پر کنم ساعت هام رو تا شب که وقت سر خواروندن نداشته باشم. پرخوری رو چی کنیم؟ فست میکنیم، روزه میگیریم. چند ساعت 16 ساعت در روز فست میکنیم. چرا کله سحر بریم باشگاه؟ چون نمیخوایم بقیه مارو ببینن!عجب!

این الگوی بالایی همیشه بوده و راه حلمم فقط همین بوده. طبعا یه جاهایی نمیزاشتم در کثافت فرو برم و گلیمم رو از آب میکشیدم بیرون ولی در کل خیلی الگوی پر تکراری هست و سال هاست که دارمش.
حالا امشب که یکی از این شبا بود داشتم فکر میکردم شاید بشه یه جوری دیگشم دید. اگه مشکلم با دیر پاشدنه و فکر میکنم با دیر پاشدن روزم دیگه به فنا رفته، پس بیا از عمد دیر پاشیم! بعدشم روز خوبی داشته باشیم!جلل خالق:) میشه مگه؟ یا اگه قراره فقط وقتایی که کله سحر بیدار شدم ورزش کنم، بیا از عمد 8 شب بریم باشگاه. یا اگه قرار هر موقع دیر بیدار شدم بعدش پرخوری کنم، بیا فقط چند ساعت بعد از عمدی دیر بیدار شدن چیزی نخوریم:)) یا اگه خواب وسط روز جیزه و یعنی دیگه نه تنها روزت بلکه خوابتم به فنا دادی، بیا بخوابیم و بعدش چون چرت زدیم سر حالتر تا دیر وقت به کارامون برسیم.
میخوام یاد بگیرم روزم ربطی به ساعت پا شدنم نداره:)
 همینا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

احمق!

یه طرحواره ای داریم به اسم نقص و شرم. اینجوریه که شما فکر میکنید خودتون چیزی کم دارید و مشکل همیشه از طرف شماست. طرحواره مزخرف و پیچیده ایه که باعث هزار تا چیز میشه و درمانشم خیلی سخته.

این تراپی اینا که میرم قوی ترین طرحواره ای که به نظر روانشناسم دارم همین طرحواره هست. یه ذره نمود و شهودش برام جا نیوفتاده بود، یعنی مصداق نداشتم مثلا یه خاطره ای که تاییدش کنه. امشب در حین تفکراتم در رابطه با انتظارام در رابطه با خودم و دیگران و دنیا که از تکالیف جلسه قبلم بود، شهود این مورد رو یافتم:)

همیشه فکر میکردم و به همین مشاورم هم گفتم که من اصلا خودم رو با بقیه مقایسه نمیکنم. اصلا و ابدا! اما الان حین نوشتن این بالاییه پی بردم که عه من چه قدر بدم میاد ملت منو با بقیه مقایسه کنند. نه تنها بدم میومده بلکه میاد و احتمالا خواهم آمد:). بعد که به این پی بردم گفتم بزار زور بزنم ببینم شده خودمم مقایسه کرده باشم. یادم افتاد که بلی! از همون شکل مقایسه که بقیه انجام میدن( یعنی منو با بقیه مقایسه میکنن. مثلا میگن عه ببین فلانی این تپه رو فتح کرده توام مییتونستی فتح کنی. مامانم اینجوری قبلنا میگفت) یعنی منم یکی یه تپه ای رو میگیره میگم توام میتونستی این تپه رو فتح کنیا خاک تو سرت:). یا مثلا شب امتحانه (من کلا شب امتحانا فیلم یاد هندستون میکنه) درست درس نمیخونم و همون حینش میگم احمقی که الان نمیخونی و بعدش که نمره هام میاد و میبینم میتونستم نمره بهتری یا حتی ماکس بگیرم دیه سرزنشا بیشتر میشه. ( لازم به ذکره اینجا الان رنک دو ام و کارشناسی رنک یک بودم ولی این فکرا رو همچنان دارم!:) )

یه نکته ای که الان به ذهنم رسید اینه که این وسطا خیلی من خودم رو درگیر نشون میدم. یعنی بقیه فکر میکنند عین چی دارم درس میخونم در حالی که در اصل دارم حواسم رو پرت میکنم و درس نمیخونم. جالب انگیزناک شد.

همینا.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

یه آپدیتمون نشه:)

خب.

عااااااااااااااااااااااااااااااااااا. همینقدر عااااا :). یکم از اوضاع بگم. ترم سوم هستم. اواخرش. باید تا اخرای دی استاد راهنما انتخاب کنم. تا اخرای اسفند پروپوزال دفاع کنم. کارای این ترمم هست. 8 واحد دارم که سه تاشون خیلی سخت ان و یکیشون گوگولیه. تی ای عه این ترمم خداروشکر داره به پایان میرسه و رها میشم:). میخوام ترم بعد تی ای تایم سریز و فرایندهای تصادفی بشم هنوز گوز بارم نیست:) . سر کار بعد عید میخوام برم. ازمون اینام میخوام بدم. برای دکتری هم ثبت نام کردم و قصد دارم بخونم. همش همینا تا قبل عید کارامه:).  این وسط برا موهامم دکتر دارم میرم و تراپی رو هم برای روان اسیب دیده ام هر هفته میرم و خیلی خوب داره پیش میره و سعی میکنم تا میتونم بهش دیتا بدم و کلا ازش راضی ام. این وسطا دارم تلاش میکنم با ترس ها و مشکلاتمم بجنگم. همه اینا به کنار تا 9 ماه دیگه حقوق دارم و خوابگاه هم تا همین مدت بهم میدن. که استرس خونه گرفتن بعد از تابستون هم بهم اضافه شده. رابطه ام بالاخره بعد استرس های فراوان داره تموم میشه و الان سه روزه حرف نزدیم. باید همون تابستون تموم میشد و امیدوارم دیگه استرس اضافی بهم از اینجا وارد نشه. خیلی چالشی و استهلاکی داشت پیش میرفت و هر دفعه که صحبت میکردیم جز اینکه اعصابم خرد بشه و ذهنم تا چند روز درگیر باشه چیزی برام نداشت.

بزار یه لیستی درست کنم از دغدغه هام تا قبل از عید:

  1. انتخاب استاد راهنما و دفاع پروپوزال
  2. امتحانات پایان ترم
  3. کنکور دکتری
  4. آزمون های برای سر کار
  5. تی ای سری زمانی و فرایند ترم بعد
  6. سر کار رفتن
  7. موهام
  8. تراپی
  9. تموم کردن رابطه
  10. جنگیدن با ترس ها و مشکلات
  11. اخرای ارشد و حقوق گرفتن💔
  12. اخرای خوابگاه بالا شهر💔
اینجور مرتب منظم شد. مرتب که شد حس کردم خیلی چیزی نیست ولی عین سگ استرس دارم:))
یکم از تراپی بگم. تا اینجا کار با اینکه پاره شدم ولی حس میکنم خیلی مشکلات خاصی ندارم. حداقلش اینه سعی کردم درمان کنم خودم رو و خیلی چیزا رو حل کردم برای خودم و الانم که در تلاشم باقی اش رو حل کنم. مشاورم ادم خوبیه با سواده و باهوشه و فوق دکتری داره و خیلی خوب و سریع داریم پیش میریم و از بقیه که میپرسم قشنگ حس میکنم که سرعتمون خیلی بیشتره. دارم سعی میکنمم الگوهای بدم رو در بیارم و بشکنمشون. مثلا خواب زیاد وسط روز و پرخوری بعدش! یا حالتای دیگه.

یکم از رابطه ام هم بگم. خیلی وقته دارم سعی میکنم تمومش کنم و خیلی اذیت شدم سر این تموم کردن. چون من میخوام تموم بشه و اون نمیخواد و یهو مهربون میشه و بعدش یهو زخم زبون میزنه و من دلم نمیاد چیزی بگم. کلا برام خیلی سخت بود. آدم امن زندگیم رو از دست دادم. بعد مدت ها که آدم امن نداشتم و میرختم توی خودم بالاخره یکی بود که پیشش حرفام رو میزدم و گریه میکردم و هنوزم دوستش دارما ولی میدونم که رابطه مون اشتباهه. دوست داشتنم به خاطره اینه خیلی احساساتمون درگیر شد که بخش زیادیش تقصیر من نبود و تقصیر خودش و مادرش بود که سریع به همه چیز رسمیت دادن و وقتی نه به داره و نه به باره منو به چند تا فامیلم نشون دادن و اینجوری منو تحت فشار گذاشتن و باعث شدن احساساتمون هم درگیر بشه. جالبیش اینه اینکه فامیلشون منو دیده بود رو مادرش انداخته بود تقصیر من :))). من ساده رو بگو آخه:)
ولی در کل خیلییییییییییییییییییییییییییییییییییییی چیزا یاد گرفتم و رابطه بعدیم مطمئنم حواسم به خیلی چیزا هست که این دفعه نبود. در کل اوصیکم شمارا به رفتن به رابطه برای یاد گرفتن:) البته به فنا هم میرید این وسط.
ولی تا یه سال آینده که نه حالا ولی جدا دلم زن میخواد😅🥹. من واقعا یه نفر آدم برام بسه و البته خود این باگه که میدونم:) ولی جدا برام بسه یکی باشه زندگیم بکنیم. الان واقعا نیاز دارم و قشنگ یه خلاء درونم به وجود اومده و سعی میکنم فعلا موقتی پر اش کنم و تا بعدا دائمی پر اش کنمD:
دیه همینا دیگه لازم داشتم یکم صحبت کنم و آدم امن ام که ندارم در نتیجه اومدم اینجا خراب شدم:). کلا یا اینجا خراب میشم یا تو تبلتم مینویسم، بیشتر تبلت.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...