جاهای خالی خود را با قشنگی پر کنید :)

امتحان فردارو بدم دیگه تموم میشه امتحانای این ترم و یه درس میمونه برای ترم بعد و ارشد تامام تامام. یه چیزی که توی این امتحانا فهمیدم اینه که خودم رو با بقیه مقایسه میکنم و این رو دوست ندارم و باید سعی کنم کمترش کنم.

هنوز هیچ راه حلی ندارم که چی جوری میشه آدم طی ترم درس رو میخونه ولی پایان ترم که میشه فیلش یاد هندستون میکنه و همه رو میزاره شب امتحان و فرجه ها رو یکی پس از دیگری پر پر میکنم. شاید چون طی ترم میخونم میدونم میتونم سریع جمعش کنم و باعث میشه بزارمش همون شب آخر. نمدانم.🤷

یه سری چیز ها نیازهای انسان اند. تامینشون به هر راهی لازمه. شاید اون راه، راه خوبی نباشه. ولی از تامین نشدنش بهتره! شاید بشه کمترش کرد تا یه راهی که بهتره رو پیدا کنی ولی تا وقتی راه دیگه ای نیست هیچ مشکلی نیست تامین از اون راه. نه تنها مشکل نیست بلکه لازمه!! بله:)

عا دیگه اینکه دلم میخواد پروژه ADS رو هم زودتر بدم بره. خسته شدم. نه از اینکه تلاش زیادی کردم. بلکه از فرسایشی که درونش بودم. یه هفته بیخیالی میخوام. که دیر پاشم، هله هوله درست کنم بشینم فیلم ببینم، بازی کنم، بیرون برم، ورزش کنم، تا نصفه شب شلم بزنم و فکر این نباشم که درس و تمرین و امتحان و اینا دارم. میخوام حد فاصل 14 بهمن تا 21 بهمن رو به همین منوال بگذرونم. در حالت عادی اینکار هارو که بکنم یه حس بدی دارم:/ این مدت تلاش کردم این حسه رو کم کنم. ایشالاه زخمیش میکنم.

دیه اینکه بریم تایم سریزمون بخونیم که اثبات fat tail  بودن توزیع بازارهای مالی انتظار مارا میکشد😅😅. همچی میام اینجا مینویسم آروم میشم. انگار به یکی میگم و دلم خالی میشه و دیه دست از سرزنش کردن خودم برمیدارم.

"شبا رو دوست ندارم اکثرا وقتی تاربک میشه حالم خوب نیست.همیشه یه حس تنهایی ای دارم،یه خلا ای که پر نشده،اون جای خالی شبا مثل یه همه‌چیز خوار میاد و همه قشنگی هامو میخوره و تنهام میکنه."

اینو تو یکی از این پستا که با سختی از اینور اونور جمعشون کردم و اینجا گذاشتم نوشتم. یه سری پستای خیلی قدیمیم رو که میخونم دلم میخواد خود اون موقع ام رو پیدا کنم و حسابی بغلش کنم بگم همه چی درست میشه. این یه جمله رو خیلی وقتا میرم و نگاش میکنم. سر همین اصلا گذاشتمش توی یه صفحه توی منو که دم دستم باشه😅. الان دیه با شبا مشکلی ندارم یا حداقل کمتر شده. اون جای خالی رو هم با قشنگی های دیگه پر کردم D: . بریم که امتحان رو زخمی کنیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

هماکنون بهمن و اسفند انتظار ما را می کشند

خب افتر منی یرز اومدم تکلیف بهمن و اسفند رو مشخص کنم. خیلی دلم میخواد سال رو خوب تمومش کنم. با اینکه شروعش خوب نبود و بابامو از دست دادم ولی یه پایان خوب میتونه یه شروع بد رو بشورونه ببره. عا راستی امتحانم دادمو سخت بود:| کلا از این درسه میترسم گند بزنه به معدلم. ولی ایشالاه که پروژه پایانیش رو میزنم و 17 بشم راضیم، بقیه رو بهتر میشم اینو میکشه بالا.

خب اول مشخص کنم که هدف ها در چه حوزه هایی است. تو همون پست دی ام تا اسفند رو نوشته بودم ولی ملاکم این پست است. حوزه های هدف گذاری این ها هستند:

  1. سلامتی
  2. تحصیلی
  3. مالی
  4. شغلی
  5. فردی
  6. اجتماعی
  7. تفریحی

خب حالا چند مورد از هرکدوم که برام از همه مهم ترن رو مینویسم و ایشالاه که تا آخر سال به اکثریتش میرسم D:

سلامتی

  1. خب اولیش وزنه طبعا D:، الان حدودا 113 ام، برسم 105 عالیته. طبعا هر چی بتونم بهش نزدیک تر شم بهتره.
  2. دومیش رعایت رژیم غذاییه. چیز سختی نمیخوام. غذای بیرون نخورم، اگرم خواستم بخورم با بقیه باشه و حضوری. غذاهای فرآوری شده و کنسروی هم تا جای ممکن نخورم، یکمش اوکیه. دیه تنقلاتم تا جای ممکن چیزای سالم تری بخورم. همینا انجام بدم نصف اهداف سلامتیم رو رفتم🥲😅
  3. تری گلیسیرید و کلسترول! یکشنبه ای که رفتم قزوین فرداش میرم آزمایش خون میدم. هفته آخر اسفندم میرم. امیدوارم که بتونم برسونمش به محدوده نرمال. نیومدم همین که بیارم پایین راضی ام.
  4. باشگاه رو همینجوری که میرم ادامه بدم راضی راضی. تهش هفته ای یه روزم هوازی بزنم دیگه ترکوندم.
  5. خوابم رو درست کنم. منظورم این نیست که دقیقا یه ساعت مشخص خوابیدن و بیدار شدن مشخص کنم. ولی باید یه سری مرز ها بزارم برا خودم که آقا مثلا دیگه دیگه دیرتر از 1-2 نخوابم، یا دو سه ظهر به بعد نخوابم، شلم ده شب به بعد نزنیم! و ...

همینا سلامتی بسمه.

تحصیلی

  1. پروپوزال رو همین اسفند دفاع کنم و به اردیبهشت واگذار نکنم.
  2. قبل عید یکم پایه ریاضی( جبر خطی و فرایند تصادفی) و تایم سریزم رو اوکی کنم.

همینا بسه دیگه.

مالی

  1. هزینه هام رو زیر 10 نگه دارم! البته که یه سری چیزا حساب نیست توی این ده تومن دیگه. مثلا چه میدونم پی ار پی ای که میرم یا صدقه و نمیدونم حق بیمه و نمیدونم کادو تولد و این چیزا. بیشتر منظورم خورد و خوراکه، لباس و این جور هزینه های ماهانه است. یه تقریبی هم بدم از عددای هر دسته بندی. مثلا اغذیه حدود 4 منطقیه(میانگینش ولی 7.8 هست که به خاطر غذاست)، کل البسه و پوشاک میانگینش 2.6 هست که میانگینشم منطقیه حتی. کلا باگ غذایه :/ مسکن میانگینش 1.4 عه که اونم به خاطر وسیله ایناست خریدم و تنها چیزی که باید رعایت کنم هزینه تلفنه که 0.44 هست. ایاب و ذهاب هم میانگین 0.7 عه که بازم منطقیه. واقعا اگه غذارو کنترل کنم واقعا زیر ده خیلی راحت میشه و حتی کمترم میشه کرد.

همین یکی رو رعایت کنم والا بسه دیگه😅.

شغلی

سرکار رفتن رو هنوز مطمئن نیستم. چون میبینم بقیه رفتن و وقت هیچ کار دیگه ای ندارن و یه تایمی میزارن و یه پولی میگیرن که خیلی هم نیست.البته یه سری شرطم باید بزارم. چون کلاسم ندارم. ممکنه یکم پرت بزنم و کاری نکنم و حواسم باشه در کل ولی یه سری کاراست که باید انجام بدم.

  1. اصول رو باید بگیرم. حتما قبل سال!
  2. لینکدین یکم فعال تر شم. اینجوری بزار بگم که تا قبل سال 6 تا پست دیگه بزارم رواله.

برای این ور سال همینا کافیه.

فردی

خب فردی رو این دفعه اضافه کردم. 

  1. اولین اینکه اینجا حداقل ماهی ده تا پست رو بزارم و بیام حرف بزنم چون کمکم میکنه.
  2. تراپی رو برسونم به جایی که دیگه بعد عید تا یه مدت نرم. چون حس میکنم چیزی که میخواستم رو گرفتم و الان دیگه باید خودم شروع کنم حل کردنشون. 
  3. یه لیستی در بیارم( بعدا در میارم میام همینجا یا یه پست دیگه میزارم). از بیست تا کاری که میترسم انجامشون بدم و تا قبل سال همشون رو انجام بدم. مثلا من وقتی میریم بیرون همیشه میگم بقیه سفارش رو بگن! مسخره است تا ولی اینجوریم دیگه😅 مثلا تا آخر سال هر بار رفتیم من همیشه بگم. این جور چیز ها که لیستش رو تا امروز یا فردا میزارم.
  4. حداقل تو 60-70 درصد موقعیت هایی که دارن حقم رو میخورن به جای اینکه سکوت کنم، حقم رو بگیرم! این خیلی مهمه.
  5. زبان روزی در حد 30 دقیقه وقت بزارم و بخونم.

همینا انجام بدم عالیه.

اجتماعی

  1. اینی که میخوام بنویسم خیلییییییییییی سخته برام ولی میخوام بنویسم. سه تا دوست خارج از دانشگاه و قزوین پیدا کنم که یکیشونم حداقل دختر باشه😱😱😱 یعنی سخت ترین کار دنیا برام همینه هااااااا. لازمه این هدف دومیه
  2. حداقل 10 تا موقعیت و فعالیت اجتماعی جدید داشته باشم. یعنی همش دانشگاه با یه سری آدم های تکراری نباشم. برم یکم اینور اونور تر. تهران به این گندگی برم یکم چهار جاش ببینم با چهار تا آدم حرف بزنم.
  3. با بچه ها دانشگاه بیشتر بیرون برم. حداقل 5 بار تا آخر سال 
  4. روزی یه بار برم یه جایی غیر از دانشگاه و خوابگاه کارام بکنم. مثلا چه میدونم شنبه ها بریم کتابخونه. سه شنبه هام دانشگاه.

همینا بعدا شاید بیام یکم بیشترم بنویسم.

تفریحی

این یکی بیشتر توضیحیه. بای دیفالت تفریحم غذا خوردن بوده و هست. فیلم و سریالم قبلا بود الان کم شده. بازی هم بعضی وقتا میکنم. تقریبا میشه گفت چیز دیگه ای نبوده. ولی میخوام یکم تنوع بزارم. یه لیستی پایین میزارم هر چه قدر بیشتر برم بهتره.

  1. 2 بار تئاتر
  2. 2 بار سینما
  3. 1 بار اتاق فرار
  4. 4 بار استخر
  5. 4 بار بیلیارد
  6. 1 بار بولینگ
  7. 1 بار اسکی: اینو نرفتم، دوستم دارم برم، هزینه اشم مشکل ندارم، کسی نمیاد فقط😅😅(دیشب یکی پیدا کردم D: )
  8. 2 بار تنیس: اینم باز همین بالاییه
  9. 1 بار پارک ارم
  10. 3 تا از جاهای دیدنی تهران رو هم برم.

همینا کافیه. اگه فقط همینا رو انجام بدم حسابی خوش حال و راضی ام. یه سری چیز هاش رو حتی زیادم نوشتم و کار شش ماهه یا یه ساله. ولی اصلا انتظار زیادی از خودم ندارم و اینکه ته این سال با این همه سختی خوش حال باشم برام بسه. یکم جزئی تر این ها رو با ددلاین و مرتب منظم تر توی نوشن میزارم و ایشالاه که میترکونیم. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

همینجوری

خب متاسفانه هنوز وقت نشده که بشینم اهداف بهمن رو بنویسم. ایشالاه پس فردا که امتحانم رو دادم میام و میشینم و مینویسمش. تو فکر اینم که شاید دو ماهه نوشتمش یعنی تا آخر 1403 بگیریمش ببینیم چی ازش در میاد. مثلا میخوام تا آخر 1403 غذای بیرون نخورم D: ، یا حداقل محدودش کنم به وقتایی که با جمع بیرون باشم و مثلا رفته باشیم بیرون و یه چی خوردیم. اینجوری رو اوکی ام.

حالا خلاصه میام مینویسم دیگه.

بعد امتحان یکشنبه با چند تا از بچه ها رفتیم پیتزااااااااااااااااااا خوردیم و مهمونشون کردم و خیلیییییییییی چسبید و خیلی حس خوبی داشتم. بعد 34 روز پیتزا خوردم و با اینکه پیتزا ایتالیایی دوست دارم ولی اینام خیلی خوب بودن و چسبید.🥲🥲 با یه سری چیزام مشکل دارم ولی گور باباشون و نمیخوام بهشون اهیمت بدم.

باید و باید و باید یه تایم های مشخصی رو بزارم و برم بیرون. مثلا یه روز دانشگاه، یه روز نمیدونم یه کتابخونه ای جایی و... که به این بهانه ها برم بیرون وگرنه اصلا نمیرم.

باشگاه رو امروز و دیروز رفتم و امیدوارم بهمنم با گدرت ادامه اش بدم. خیلییییییییییییی دلم میخواد که یه کاهش وزن خفن تا قبل عید داشته باشم. بزار برم بکشم ببینم چند کیلو ام. لامصب پایین نمیام نمیدونم چرا. البته که غذا خیلی میخورم ولی بیا پایین دیگههههه. اره خلاصه خیلی دلم میخواد مثلا بیام رو 105 اینا🥲🥲🥲. بزار این دوماه داغان میکنم میرسم به 105. موهارم که در حال دارو درمانم. ایشالاه عید همه رو زخمی میکنم.😁😁. 

امتحان چهارشنبه رو هم بیدم دیه تقریبا تمومه. ترم بعدم یه دیپ لرنینگمون بشه و تزم بدم شرش کم شه.

همینا حرفم نمیاد

۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
mohammad ...

دی ماه تقریبا زخمی D:

خب دیه رسیدیم به آخرای دی ماه:). ماه خوبی بود. یکم اینجا میخوام مرورش کنم که چی کردم و چه نکردم. 30ام هم میام میگم بهمن قراره چی کارا بکنم.

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
mohammad ...

خرس خوابالو

خب یکم چرت و پرت بنویسم. بزار ببینم قبلا تا کجا چرت و پرت نوشتم. خب دیدم.😅

امروز گرفتم عین خرس خوابیدما خیلی چسبید. یه برگر سنگینم ناهار زدم و بازم گرفتم خوابیدم و باز حال داد. شبم برم باشگاه بشوره ببره پنیراشو  D: 

داشتم هدفام رو نیگا میکردم. توی درسی میتونستم خیلی بهتر باشم ولی باز راضی ام با اینکه به خیلی هاش نرسیدم ولی بالاخره کار رو جمع کردم ولی خب توی بحثای سلامتی و مالی حسابی ترکوندم و اکثرشون رقم خوردن و حسابی راضی ام و ایشالاه آخر ماه یه گزارش کامل و جامع در میارم ببینم چی کارم و ماه بعدی باید چی کار کنم.

دیروز نشستم با یکی از دخترهامون حرف زدم. دختر خوبیه. به شکل عجیبی شبیه منه. یعنی باگاشم شبیه منه. طرحواره هاشم شبیه منه. دیه نشستم یه عالمه صحبت کردیم و درد و دل و پشت سر مشاورم حرف زدیم و خلاصه خوب بود و چسبید.

اوه اوه تایید استاد راهنمام رو نگرفتم و امروز فرداست که حقوق این ماهم رو ندنا🤣. فردا میرم خرش رو میگیرم که من نخواهم گذاشت مانی از کفم بره😎

دیه اینکه شبم بعد باشگاه بیام یکم برنامه ریزی کنم. سه تا امتحان و دو تا پروژه مونده بشینم زخمیشون کنم تموم شن برن. بعدش میخوام بشینم برای ازمون اسفند بخونم، که بعد عید اگه بشه برم سرکار. ببینم چی میشه دیگه. قرار شد اون مسیر ناشناخته تر و سخت تره رو بریم.

همینا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

از دیروز تا امروز

یه سری چیزا رو به خودم ایمپوز میکنم. بعد اینا تبدیل میشن به یه سری باور که اره حتما باید همین جوری باشن. مثلا میام که دانشگاه میگم که نه من دانشگاه نمیتونم درس بخونم. دیه فقط میتونم خوابگاه بخونم. بعد اینجوری که میگم باعث میشه باورم بشه و دیگه هیچکاری نکنم.جاهای دیگم شبیه اینکار رو میکنم یامیکردم، یاصبح پا میشم میرم باشگاه یا نمیرم یا صبح زود پا میشم از خواب یا دیه روزم بهم ریخته یا چیزای دیگه که قبلا خیلی گفتم.

راه حلمم اینه که اره بیا خلاف اش عمل کنیم تا درست شه. یه لیستی باید در بیارم ببینم چه کارایی رو اینجوری میکنم بعد تک تک خلافشون انجام بدم تا درست بشن.

این چند روزه که درس نخوندم، باشگاهم نرفتم. احتمالا باشگاه رو امشب میرم فردا هم اگه خوب درس بخونم میرم.

امروز دقیقا 25 روزه غذای بیرون نخوردم و دو و نیم کیلو کم کردم. چهار کیلو کم کنم راضی ام.

من باب این داستان اول یه چیزی که هست اینه که صبح که پا میشم باید تکلیف خودمو مشخص کنم.

این قسمت بالا رو دیروز نوشتم بقیه اش رو الان دارم مینویسم.

اه دیروز رفتم مشاوره و خوب بود. دیگه بیشتر از اینکه مشاوره کمک کننده باشه، خودمم که باید تلاش کنم مشکلاتم رو حل کنم. یه لیستی ازشون باید در بیارم و یک یک برم سراغشون😎

تازگیا یه ذره شیطونی میکنم با یان AI اینا، با اینکه حال میده خدایی ولی کار زشتیه و باید دیگه انجامشون ندم.🙄

فردا امتحان دارم دو سه ساعت دیگه احتمالا دور اولم رو زدم. امتحان سختیه و اینو بدم دیه عملا خلاصینگا کاستاکورتا. بعدش دوباره میخوام یه برنامه ریزی ای بکنم و حسابی زخمی کنم.

دیروز با هر تلاشی بود صبح 9 پاشدم و شب زود خوابیدم. امروزم خیلی زود پاشدم، تقریبا ساعتای 4.5 اینای صبح، بعد شیطونیم گل کرد و دوباره ساعتای 8 اینا بود خوابیدم تا 11 و خدایی خیلی چسبیدش😁. سه شنبه هم میخوام بگیرم به نشانه اعتراض تا لنگ ظهر بخوابم. بی دلیلا. برای اینکه فقط نشون بدم هیچی نمیشه تا لنگ ظهر بخوابی😁.

برا باشگاه خوابگامونم دارن سیم کش میارن و از این به بعد خیلی جدی تر باشگاه رو میریم و فساد انجام میدیم😎😁

دیه اینکه شنبه ای اول صبح هر چی سهم داشتم دادم رفت. من عرضه کردم بازار ترسید عین سگ داره میریزه😁 حالا هر روز که منفی سه میخوره دارم ده درصد میخورم باشد که بیش از پیش سود بنماییم😁

اخ لباسامم پاشم برم بیارم بندازم تو ماشین لباسشویی. الان صدا داد یادم اومد ننداختم:/

دیه همینا. این روزا خیلی راضی ترم از زندگیم. خیلی با عیب تر شده ها! ولی راضی ترم. دیرتر پا میشم. نظم کمتری دارم. ساعت خوابم مشخص نیست. نمیدونم شیطونی بیشتر میکنم. بیخیال دکتری شدم. دیه هعی فشار نمیزارم رو خودم. و خب راضی ترم D: سرزنش نمیکنم. این واقعا خوبه. اصلا دیرم پا میشم دیه تحت فشار گذاشتن نیست. شیطونی میکنم دهن خودم سرویس نمیکنم. اینکه اینا انجام نمیدم خیلییییییییییی خوبه. موهام خیلی داره بهتر میشه🥲🥲. دارم لاغر میشم بدون اینکه کاری کنم و ...

همینا بریم درس بخونیم فردا بترکونیم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

همنیجوری که تهش منتج به تصمیم شددددد

موهام بعد دو  هفته prp و حدود دو ماه ماینوکسیدیل زدن و دو تا قرص خیلی بهتره. گشادی پیشه میکنم نمیرم امپولم بزنم وگرنه شاید بهتر از اینم میبود. دوباره باید با قدرت شروع کنم یه بار دیگه پی ار پی وسطای بهمن باید برم تا اون موقع ام همین قرص تقویتی و فیناستراید رو بخورم اوکیه. امپولم دیه با هر دردی شده باید برم بزنم😅. رژیمم در همین حد رعایت کنم عالیه بزار یه برم خودم بکشم ببینم چند کیلو ام. خب الان 113.5. صبحم میام میکشم ببینم چندم احتمالا 113 اینا باید باشه چون شام خوردم. یه کوشولو فشار بیارم به هدفمم رسیدم. خلاصه رژیم و باشگاهم در حد معقولی بتونم انجام دیه ایشالاه ترکوندیم تا عید😎. ایده آلم اینه موهام که تو دو هفته اینقدر بهتر شده تو دو ماه باقی مونده ام حسابی بهتر شه و خودمم یه ده کیلو بیام پایین 105 اینا عین سگ راضی ام😎🤣

دیه هیچی از خدا نمیخوام.

عرفانو دانشگاه توی خوابگاه بهشون یه واحد داد و مامان و باباش اومدن پیشش و دیه من کاری ندارم و یه اتاق تهنایی برای منه. یه کوچولو غمگینم که رفته و احتمالا چند ماهی نیست. چون رفیقم بود و کلا منم خیلی به یه نفر وابسته میشم و الان که میره احتمالا قراره برم تو لک و خیلی بیرون نرم ولی میدونم که این از باگاییه که دارم و نباید بزارم اینجوری بشه.

حالشم بهتره خداروشکر.

دیه اینکه امتحانا زاییدم و از فردا دیه باید بشینم حسابی درس بخونم و بترکونم.

همینا.

یه چی این تهش اضافه کنم. یه لیستی درآوردم دو تا پست قبلی. عاااا. میخوام بیخیال دکتری خوندنه بشم و این تصمیم نصفه شبی و قطعی اینجانب هست. به دلایل ها متعدد ها. که در زیر ذکر نموده ام:

  1. تغییر روند! آقا الان بالغ بر نزدیک 4.5 - 5 ساله که بنده دانشجوام. ویژگی مشترک این مدت اینه که درس میخوندم (الکی) و حقوق بگیر بودم. اولین دلیلش اینه میخوام این روند و شرایط ثابته قطع بشه.
  2. تعیین تکلیف سربازی. آقا وقتی میشه پروژه گرفت بزار بگیریم تموم شه بره دیگه. یه یه ماه و نیم آموزشی داره که سریع جنگی بدیم بره خلاص شیم. بعدشم یه پروژه است دیگه میزنیم میره.
  3. این 5 سال بهم ثابت کرده که آقا من آدم درس و پژوهش و اینا نیستم. آقا تو craft کردن بهتر، تو حل مشکل بهترم، تو درست کردن سیستم بهترم، تو نمیدونم خیلی کارای عملی دیگه ای بهترم. تو مقاله خوندن و جلو بردن علم نکه ریدم ولی تو اینا بهترم.
  4. دیه خسته شدم از این شکل زندگی که کلاس برو و دانشگاه برو و اینا. از درس دادن بدم نمیادا شاید پاش بیوفته یه پایتونی چیزی درس بدم ولی واقعا دیگه میخوام محیط های جدید رو مزه کنم.
  5. پووووووووووووووووووووووووللللللللللللللللللللللللللللللل میخوام. میخوام برم بیوفتم دنبال مال دنیا.
  6. آقا زن میخوام. همدم میخوام. کارای خاک برسری میخوام. چیه هی خودمو درگیر کردم. نه فعلا رابطه کنسله. الان تا عید اینجوری کنسله. بعدش باید تا اخر تابستون  تز تموم کنم اونجوری باز میگم کنسله. بعدش دوباره درس و دانشگاه و اینا دارم یکم استیبل بشه بعدش. تا همینجاش شدم سی ساله. بسه دیه باباااا🤣
  7. بسه همین دلیلا

همینا خدافظ شما.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

امتحانائینگا بگائینگا

خب هفته عجیبی بود.

هم اتاقیم خر خدا اومد رو تخت طبقه دوم رو تختیش عوض کنه، هر چی گفتم بیا بریم تو هال عوض کنیم گوش نکرد. اومد تخت رو بلند کنه منم تشک رو هل دادم افتاد روش از همون جا افتاد رو زمین مهره کمرش شکست😑 ولی خداروشکر نخاعش چیزی نشده. خودمم عین چی سرما خوردم و افتادم اد دم امتحانا. البته گشادم کردم ولی خب اشکال نداره. 
شنبه تایم سریز دارم و دوشنبه مهندسی مالی 2. دومی متاسفانه ترسناک تره. اولی هم ترسناکه ولی کمتر. تا الان هیچی نخوندم ولی اولی رو طی ترم بیشتر وقت گذاشتم اوضاع بهتره. در کل از فردا باید بشینم درس بخونم وگرنه به فنا میرم و این بده. این ترم خیلی بد بود. نه میانترمی نه تمرینی نه چیزی. همه نمره جمع شده پایان ترم. بعد الان یکی که کل ترم نیومده بشینه پایان ترم بخونه از منی که طی ترم خوندم و کلاسا رفتم و از شانسم پایان ترم سرما خوردم بیاد و بیشتر بشه. ستمه خدایی. ولی سگ کی باشن عمرا بزارم جایگاه دومیم از دست بره😎

دیه همینا. یکمی که هم اتاقیم این جوری شد افسرده و ناراحت شدم. به خاطر اینکه خب سنش کمه، فاصله پدر و مادرش بالاسرشن، جوون ترن، فامیلاشونم خب سالم و جوون ترن. داشتم فکر میکردم که اگه برای من اتفاق می افتاد( فارغ از اینکه من هیچ موقع اون بالا نمیرم و برمم و بیوفتمم قطعا به خاطر قدم قبل اینکه کمرم برسه زمین سرم میخوره اینور اونور و میمیرم) من واقعا کسی رو نداشتم.مادربزرگ و پدر بزرگ و پدر و مادر که ندارم. داداشم که درگیره نمیتونست صبح تا شب پیش من باشه. فامیلامونم که پدری که هیچ خبردارم نمیشدن. مادری هم خاله و دایی زیر 65 سال ندارم اونام حتی نمیتونستن دستم بگیرن بلند بشم حتی! چه برسه به اینکه سن خودشون رفته بالا و یکی باید مراقبشون باشه. دوست رفیقم ندارم بگم اونا میبودن. من الان مراقب عرفان هستم تا خوب شه بره خونشون یا مامان باباش قراره بیان ولی برعکسش واقعا نمیدونم هم اینجوری بود یا نه. اره خلاصه ناراحتی و غم بهم غلبه کرد و احساس تنهایی کردم. خلاصه باید مراقب خودم باشم وگرنه که کسی نیست هوامو داشته باشه.

نمیدونم واقعا. اینجور وقتا تو همه تصمیمام شک میکنم. یه لحظه میگم بشینم بخونم دکتری قبول شم. بعد میگم واجب نیست و میشه فعلا از خوابگاه اینجا استفاده کرد تا ترم پنج و دوباره میگم چهار ترمه تموم کنم و برم سربازیم اوکی کنم بعدش کارای دیگه. دوباره دوباره هر لحظه هی فکرم عوض میشه. نمدانم. ایشالاه خدا کمکم کنه.

بدجورم دلم رابطه و زن میخواد نیاز دارم واقعا به یکی:( امروز دقیقا یه ماه شده که تموم شده رابطه ام. یه وقتا یادش میوفتم یاد خاطرات و شیطونی هایی که باهم داشتیم و دلم تنگ میشه. یه وقتا میگم کاش همون برام اوکی میشد و میرفتیم پی زندگیمون. حداقلش مثل بالا وقتی احساس تنهایی میومد سراغم میدونستم یکی هست. هعییییییییییییییییییییییییییییی.

چه ثبت خاطرات غمیگینی شد😅.

اینقدرم خراب نیست بابا. بزار یکم از خوبی ها بگم. اون پی ار پی با اینکه تو پاچه ام رفت ولی واقعا اثرگذار بود ولی خیلی بهتر شده موهام. این ماه و احتمالا تا اخر این ماه. خیلی عالی و سر جا خرج کردم. تقریبا خرج اضافه ای نکردم و اصلا از بیرون غذا نگرفتم. درس و اینامم بد نخوندم خدایی. تا شنبه این هفته هم باشگاه رو مرتب منظم رفتم. تا اینکه هم مریض شدم هم این عرفان به فنا رفت. یه کوچولو هل بدم و امتحانا رو خوب بدیم هم کار تمومه و ماه خیلی خفنی رو داشتیم. اها چشم نزنم هم مالی هم خیلی خوب بوده و سرمایه گذاریا هم خوبه. دیه اینکه همینا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

هیچ روز بدی اونقدرم بد نیست!

امروز خیلی روز چرتی بود. دیشب شلم زدیم و چهار خوابیدم( قرار نیست به خواب ربطش بدم!) یکمی سرما خوردم. ولی همش امروز خواب بودم و خیلی هم پرخوری کردم. خودارضایی هم اومد روش حتی!، دیروزم پا زدم و درد میاد. شیکمم هنوز درد میاد. آزمونمم انصراف دادم. سه ساعتم تو اینستا بودم. یه دارم میگیردم یه چیز مثبت پیدا کنم گیر بدم به اون، میبینم هیچی نیست😅 خلاصه خیلی خراب بود دیگه. 

دیروز پریروز یه کدی زدم که توی 20 ثانیه سابقه قیمتی 545 تا نماد بورسی رو میگیره! پشمااااااااااااااااااااااااااااااام کامل ریخت و الان شیود شیودم😂😂. خیلی چیز خفنیه و حسابی براش برنامه دارم.
چتم با فاطمه رو هم پاک کردم رفت.
یه کار خفن دیگه هم کرده بودم، ولی یادم نمیاد چی بود😅
یکم یه جوریم. دلم میخواد برخلاف چیزی که قبلا انجام دادم انجام بدم. همیشه مثلا هی تحت فشار گذاشتم و تهشم به نتیجه نرسیدم. هی اومدم از خوشیم زدم. نمیدونم مثلا اوضاع بیریخته، کنکور دارم پس اینستا و همه چی کنسل. همین وبلاگ چه قدر پاک کردم الکی. شاید اگه بلاگام نگه میداشتم و توش حرف میزدم دوران کنکور کارشناسی اینقدر افسرده نمیشدم. اخه از اینام دوری میکنم تهش درسی هم نمیخونم. فقط اداعه. الان دیدگاه من اینطوری بود. اره درس بخون، زبان بخون، تزتو ببر جلو، آزمون بده، ورزش کن، کنکور دکتری بده، چیزای دیگه یاد بگیر، تو لینکدین فعال باش و نمیدونم پست بزار، دیجیتال مارکتینگ هم یکم یاد نگیریم؟، اینا کنارش از خیلی چیزام میزنم، قزوین نرو، تفریح کنکله، ایسنتا اخه، بیرون نرو، رابطه کنسل. فقط همون اولیا مهم ان!
این هفته ام مشاوره رفتیم. یه همچین چیزی میگفت. میگفت که باید ظرفیتت رو بشناسی و همونقدر وقت بزاری. من جدا از اینکه ظرفیت رو در نظر نمیگیرم، میام به شکل غیر منطقی فشار رو یه جاهایی که حتی ظرفیت هم دارم میبرم خیلییییییی بالا!
بزار یه جدول درست کنم که کجاها دارم خیلی فشار میارم و کجاها خیلی سرکوب میکنم

اینا مواردی ان که الان از خودم انتظار دارم:

  • انجام تز و پرپوزال
  • قبولی آزمون
  • خوندن برای کنکور دکتری
  • معدل بالا 18.5
  • ورزش کنم
  • زبان بخونم
  • برنامه نویسی بیشتر یاد بگیرم.
  • لینکدین فعال باشم
  • یکم دیجیتال مارکتینگ یاد بگیر
  • تغذیه ات خوب باشه و سالم زندگی کن

اینا مواردی ان که سرکوبشون میکنم:

  • قزوین نرو
  • رابطه! الان! اصلااا!
  • بیرون؟ زشت نیست درس داری بری بیرون؟
  • اینستا! بطالت زمان
  • تفریح ایشالاه از بعد دکتری
  • بازی های دورهمی؟ ایشالاه بعد اسفند
  • فیلم؟ کار داریم بابا، کد بزن جاش
بعد اینجوری میشه که سمت راستی هارو کم و بیش انجام میدم و سمت راستی ها رو هم تهش همشونو خالی میکنم رو اینستا و الکی توی اون میچچرخم در حالی که میتونستم تفریح بهتری بکنم و بیشترم بهم حال بده و همونقدرم زمان بگیره!
جالبه. همینا.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mohammad ...

هماکنون چه خبره؟ D:

دیروز رفتم مشاوره و گفتیم و خندیدیم و خیلی یچز خاصی نداشت. بیشتر الان دارم حس میکنم که به یه جایی رسیدم که بعد فهمیدن یه سری مشکلات و خطاهای شناختی ای که دارم باید حالا یه مدت به خودم اجازه بدم ببینم اوکی بعد فهمیدن اینا چه قدر میتونم بهترشون کنم و هندلشون کنم. اگه دو هفته بعد هم مشاوره ام خیلی چیز خاصی نداشته باشه هم بهش میگم که میخوام ماهی یه بار کنم بیام، تا ببینیم چند مرده حلاجم.

خوابم با تلاش های اخیرم بهتر شده و دیه تا 4.5 صبح بیدار نیستم خداروشکر که راضیم. دیروز صحبت این شد که نیازهای فیزیولوژیم در چه وضعیتی ان،من نظرم این بود که الان تقریبا همه چی خیلی خوبه و یکم خوابم باگه که خوابم دیگه داره اوکی میشه  و یه میمونه رابطه که خواستم فعلا تامین نشه😅😂.

یه مشکلی هست خیلی همه یا هیچ طوری رفتار میکنم که یکی از همین خطاهای شناختیه ملت کمالگرا عه. مثلا میگم دانشگاه عادت ندارم درس بخونم و هیچی درس نمیخونم و خوابگاه عادت کردم که اینو باید درست کنم و حواسم بهش باشه.

از اون هدف هایی که گذاشتم میتونم بگم 70 درصدشون دارن خوب پیش میرن💪. از سلامتی ها شاید فقط میشه گفت گوشی رو نمیزارم توی هال. از مالیا یکم هدف های کمال گرایانه طوره که خیلی هارو صفر گرفتم D: ولی در کل با اینکه به جز غذا که صفره بقیه شونم تقریبا صفرن یا خرج های منطقی و اوکی ان و با صفر بودن فرقی ندارن. تحصیلی ها حس میکنم یکم عقبن و کلا ته ماه معلوم میشه چی کردمشون ولی اونام اوکی ان یکم باید نیاز به تلاش بیشتر دارم:). با همین فرمول یکم همت کنم ماه طلایی ای رو رقم میزنم خلاصه.
اوه اوه راستی پی ار پی یه جا دیگه قیمت کردم 1200 تو زعفرانیه اینیکی کامرانیه بود مکانی هم مقایسه کنیم نمیخونه😅😅، رسما اینجا تا ارنج کرد توم:/ بعد استوری هم گذاشت🙄😅 درسته دکترش خوشگله ولی دلیل نمیشه دیگه اینقدر بره تو پاچم. دفعه بعد میرم یه جا دیگه😁

خداروشکر وضعیت سرمایه گذاریام خوبه و هر چی پول به فنا میدم تهش باز مثبتم😅😁

دیه همینا، یه دو هفته طلایی رو رقم بزنم که هم امتحان دارم و هم آزمون اصول و هم مقاله باید بخونم و همینا برسونم ترکوندم💪💪

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
mohammad ...